احادیث ائمه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
باسلام به وبلاگ من خوش آمدید!!
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 92
بازدید دیروز : 80
بازدید هفته : 92
بازدید ماه : 1360
بازدید کل : 93696
تعداد مطالب : 599
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1



تبلیغات
وصیتنامه شهدا
چرایی نام امام هشتم به روایت امام جواد(ع)
نویسنده : فهیمه
تاریخ : سه شنبه 18 شهريور 1393

چرایی نام امام هشتم به روایت امام جواد(ع)/ ماجرای سرودن شعر «قربون کبوترای حرمت»

از نجمه خاتون مادر امام رضا(ع) روایت است که فرمود: چون به فرزندم، علی، بارور شدم، ثقل و سنگینی حمل را در خویشتن احساس نمی‏‌نمودم و هر وقت به خواب می‌‏رفتم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید یزدانِ مجید را از شکم خود می‏‌شنیدم و از این حال، در شگفت بودم. چون آن نور ایزدی را فرو گذاشتم، دست بر زمین و سر به سوی آسمان برد و لب‏‌های مبارک را متحرک داشت، گویا سخن همی‏‌ کرد و من فهم آن نمی‏‌کردم، پس در همان ساعت، پدرش موسی بن جعفر بر وی درآمد و فرمود: گوارا باد به تو ای نجمه! کرامت پروردگار تو.

پس آن مولود مسعود و ولی خداوندِ وَدود را در جامه‏ سفیدی پیچیده، به آن حضرت دادم و امام موسی(ع) در گوش راست وی اذان گفت و در گوش چَپَش اقامه گفت، آنگاه آب طلب کرد، کامش را به آن آب برداشت و او را به من داد و فرمود: بگیر این را که بقیه خداوند است در زمین و حجت خدا بعد از من است.

هنگام ولادت آن حضرت، خوارق عادت از آن حضرت به شهود رسید، از جمله آنکه رو به قبله، خدای را سجده و شهادتین گفت و به امامت آباء گرامی‏‌اش و خودش شهادت‏ داد.

*قطره‌‏ای از دریای فضل رضوی

هر چه از حضرت امام رضا(ع) می‌‌کردند، بی‏‌تأمل پاسخ می‏‌داد و سؤال کننده را از جواب وافی، راحت می‏‌بخشید. بدون انتظار عطا می‏‌کرد و جواب سؤال و تمثیلات آن حضرت، به جمله از آیات قرآنی بود، سخن هیچ کس را قطع نمی‌کرد و پای مبارک را نزد احدی دراز نمی‏‌کرد و ملازم را دشنام نمی‏‌داد و با خدمه و غلامان، طعام می‌خورد و تلافی احسان مردم را به چندین برابر می‏‌فرمود.

امام رضا(ع) اندک می‌خوابید و بسیار روزه می‌گرفت و آن حضرت، احسان فراوان می‌کرد و پوشیده صدقه می‌داد و بیشتر صدقات آن حضرت و احسان‏‌های او در شب‏‌های تار بود و در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر فراز پلاس می‏‌نشست، در هر ماه، سه روز را به روزه می‌گذرانید و می‏‌فرمود: این سه روز در هر ماه به روزه بردن، چنان است که تمام روزگار را به روزه بسپارند.

*خدمت به مهمان

میهمانی به حضرت ابی‌الحسن(ع) رسید و امام، شب هنگام با میهمان خود نشسته و حدیث می‏‌فرمود، وقتی چراغ روشنایی به حالت خاموش شدن در آمد، آن مرد دست دراز کرد تا اصلاح فرماید. حضرت ابوالحسن او را از آن کار بازداشت و خود به نفسِ مبارک، مبادرت فرموده چراغ را درست کرد و فرمود: ما جماعتی هستیم که رضا نمی‏‌دهیم میهمان‏‌های خود را به خدمت بداریم.

*همراه با غلامان

در بحارالانوار از عبداللّه‏ بن صلت روایت است که مردی از اهل بلخ به من گفت: گاهی که حضرت امام رضا(ع) به طرف خراسان سفر می‏‌فرمود، در رکاب همایونش بودم. هنگام غذا سفره طعام که پهن می‌شد غلامان خود را از سیاهان و غیره کنار هم در یک سفره اطعام می‌کردند.

عرض کردم: فدایت بگردم! چطور می‌شد با سیاهان بر سر یک سفره جلوس نمی‌کردی و رعایت حشمت و عظمت خود را ملحوظ می‏‌داشتی.

فرمود: پروردگار عالم یکی است و مادرِ جهانیان یکی است و پدر مردمان یکی است؛ یعنی پدر ما به جمله، آدم و مادر ما، حَوّا است و پاداش هر چیزی بر حَسب عمل است.
 

* * *


چرایی نام امام هشتم به روایت امام جواد(ع)

درعیون اخبار الرضا آمده است که بزنطی می‌گوید: به حضرت جواد (ع) عرض کردم گروهی از مخالفین شما معتقدند که لقب رضا را مأمون به پدر شما داد، چون راضی شد که ولیعهد او باشد.

حضرت فرمود: «به خدا دروغ گفته‌اند و کار نابجایی کرده‌اند. خداوند بزرگ او را رضا نامیده زیرا او مورد رضایت خدا بود در آسمانها و مورد پسند پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین بود در زمین» عرض کردم مگر تمام آباء و اجداد شما از ائمه طاهرین (ع) مورد پسند خداوند و پیامبر (ص) نبودند، فرمود: «چرا؟» عرض کردم پس چرا پدرت را بین آنها رضا لقب دادند؟ فرمود: «چون مخالفین نیز او را چنان پسندیدند که دوستان و موافقین نیز پسندیده بودند. ولی این موفقیت برای هیچ کدام از آباء گرامش دست نداد.به همین جهت در میان ائمه به رضا ملقب شد».

* * *


ماجرای سرودن شعر معروف «قربون کبوترای حرمت»

آن شب توی همان صحن توسل کرد که چهارده قدم به سمت ضریح بردارد و با هر قدم یک بیت برای آقا امام رضا (ع) بگوید. قدم بر می‌داشت، اشک‌هایش می‌ریخت و زیر لب زمزمه می‌کرد. «قربون کبوترای حرمت، قربون این همه لطف و کرمت.»
خبرگزاری فارس: ماجرای سرودن شعر معروف «قربون کبوترای حرمت»

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب شهید «غلامعلی رجبی (جندقی)» از سری مجموعه کتاب‌های «یادگاران» به تازگی از سوی انتشارات «روایت فتح» منتشر و روانه بازار نشر شده است.

این کتاب به بیان یکصد خاطره از زندگی شهید جندقی پرداخته است که همه خاطرات کوتاه، اما پرمحتوا هستند به گونه‌ای که نویسنده کتاب یعنی «سیداحمد معصومی‌نژاد»، در این کتاب به ابعاد مختلف شخصیت این شهید نظیر بُعد شاعری و مداحی آستان اهل بیت (ع) و بُعد آموزگاری و فعالیت‌هایش، پرداخته است.

یکی از خاطرات به این شرح است:

آن شب توی همان صحن توسل کرد که چهارده قدم به سمت ضریح بردارد و با هر قدم یک بیت برای آقا امام رضا (ع) بگوید. قدم بر می‌داشت، اشک‌هایش می‌ریخت و زیر لب زمزمه می‌کرد. «قربون کبوترای حرمت، قربون این همه لطف و کرمت.»

در ذیل یکی دیگر از خاطرات را می‌خوانید:

آن شب مجلس قبض بود و سرد. پایین پای حضرت گوشه صحن نشسته بودیم. سرش را بلند کرد به گنبد طلا نگاه کرد و گفت: آقا هیبتت ما رو گرفته.

حاج سعید حدادیان می‌گفت: وقتی مجلس قبض باشه، دیگر از دست کسی کاری برنمیاد. برام جالب بود که غلامعلی چطور می‌تواند مجلس را از آن وضعیت خارج کند. همان یک جمله تنها جمله‌ای بود که می‌توانست حال مجلس را عوض کند. چون از دلش بلند شده بود.

بر اساس این گزارش، شهید «غلامعلی جندقی» معروف به رجبی در سال ۱۳۳۳ در محله خیابان آذربایجان تهران در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدر وی حاج حسن که از اساتید برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ویژه‌ای در تربیت فرزندان خود ورزید.

غلامعلی بنابر راهنمایی‌ها و تربیت پدر بزرگوارش مداحی اهل بیت (ع) را از همان سنین نوجوانی آغاز و به دلیل آشنایی با معارف قرآنی و اسلامی استعداد در حفظ شعر و سوز صدای وی توانست در این عرصه سریع رشد کند تا بدان جا که از سبک‌ها و اشعار او مداحان برجسته بسیاری استفاده می‌کردند. شعر معروف:

قربون کبوترای حرمت

قربون این همه لطف و کرمت

از نمونه اشعار شهید «غلامعلی جندقی» است.

جندقی با انتخاب شغل معلمی راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر کوتاه خود توانست تأثیرات بسزایی بر اطرافیان خود به ویژه جوانان بگذارد.

تربیکاربرد امروزی مناظره‌های امام رضا(ع)ت نسل جوان در محیط مسجد و مدرسه، شهید غلامعلی جندقی را از حضور در جبهه‌های حق علیه باطل باز نداشت و سرانجام در ۵ مرداد سال ۱۳۶۷در سن سی و چهار سالگی در عملیات «مرصاد» توسط گروهک منافقین به شهادت رسید.

گفتنی است، انتشارات «روایت فتح» کتاب «غلامعلی رجبی (جندقی)» به قلم سیداحمد معصومی نژاد کتاب بیست و چهارم از مجموعه یادگاران را در ۱۱۲ صفحه و با شمارگان ۲۲۰۰ نسخه و قیمت ۵۰۰۰ تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

* * *

کاربرد امروزی مناظره‌های امام رضا(ع)

در میان شیوه‌های مختلف برای اثر گذاری بر دیگران، بی‌تردید یکی از برگزیده‌ترین‌ها، مناظره(گفت‌و‌گو) است، مناظره یکی از عوامل پویندگی فکر اسلامی و از کهن‌ترین شیوه‌های برخورد اندیشه‌ها به شمار می‌آید که پیشینه‌ای طولانی دارد، اسلام بیش از هر دینی به گفت‌و‌گو به عنوان اصلی برای آگاه سازی مردم از حقایق هستی و آشکار ساختن آن با روش تکاملی خود و دستیابی به تمدن برتر پای فشرده است، بزرگترین معجزه پیامبر اکرم(ص) برای آشنا ساختن مردم با حقیقت تمدن اسلامی در «کلام» بود و امامان معصوم(ع) در کنار پافشاری بر چالش افکار، ما را به شدت از استبداد به رأی و روی بر تافتن از گفت‌وگو برای دستیابی به افکار درست بر حذر داشته‌اند. مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره شیوه مناظره ثامن‌الحجج(ع) این چنین می‌نویسد:

امام رضا(ع) که از او می‌توان به عنوان سردمدار این حرکت فرهنگی جهان اسلام یاد کرد، با پذیرش شرکت در مناظرات سران ادیان در دربار مأمون اثبات کرد که ادیان مختلف معارف مشترکی دارند که با مطرح کردن آن می‌توان باب گفتگو را گشود و حق و باطل را از یکدیگر تمیز داد، گفت‌وگوی بین الادیان از زمان پیامبر اعظم(ص) و ماجرای مباهله آغاز شده است که در ابتدا بین پیامبر اکرم(ص) و سران مسیحیت مناظره‌ای صورت گرفت و در نهایت به مباهله ختم شد. علت این امر هم عدم پذیرش استدلالات منطقی و عقلی اسلام و رهبر آن توسط رهبر مسیحیت بوده است، به عبارت دیگر عناد، مانع پذیرش حقیقت توسط آنان شد.

به همین دلیل خداوند دستور به انجام مباهله داد تا آنان در مقابل واقعیت قرار گیرند. مسیحیان هم، نه حق را پذیرفتند و نه مباهله را، پس از این ماجرا یهودیان مدینه نزد پیامبر اکرم(ص) آمدند و سؤالاتی را مطرح می‌کردند، علاوه بر مدینه، اقلّیت‌های مذهبی و دینی سایر شهرهای عربستان و حجاز نیز نزد رسول خدا(ص) می‌آمدند و به بحث و مناظره می‌پرداختند، این رویه در دوره‌های خلفای پس از پیامبر اکرم(ص) نیز ادامه داشته است.

*شیوه مناظرات امام رضا(ع) با توجه به رویکردهای عقلانی عصر امام(ع)

یک اصل در مناظره وجود دارد و آن اینکه نمی‌شود با هیچ فردی مناظره کرد، مگر اینکه مشترکاتی بین افراد وجود داشته باشد و از آن نقاط مشترک برای رفع مجهولات استفاده شود، بنابراین ائمه(ع) هم از همین روش در مناظرات استفاده می‌کردند و از نقاط مشترک بین الادیانی برای رفع اختلافات فکری و اعتقادی بهره می‌جستند و از موضع فکری خود آن‌ها به بیان اشکالات اعتقادی‌شان می‌پرداختند، این شیوه مناظره، شیوه عقلایی است، رویه امام رضا(ع) در مناظراتش این نبود که اعتقادات اسلام را برای طرف مقابل، حق بالقوه فرض کند، بلکه از طریق استدلال عقلی و بر اساس مشترکات اعتقادی و دینی به رفع اشکالات می‌پرداختند و حقانیت اسلام را به اثبات می‌رساندند، چرا که بدون تعقل نمی‌توان تناقضات بین ادیان را رفع کرد، این شیوه، یک روش ضابطه‌مند در مناظرات است و غیر از این، مناظرات راه به جایی نخواهد برد.

در واقع حضرت رضا(ع) در مناظرات خود با سران ادیان به دنبال برتری‌جویی نبودند و با استفاده از عنصر عقل و منطق به اثبات حقانیت اعتقادات اسلامی می‌پرداختند، نکته مهمی که در این مناظرات قابل توجه است، هدف از برگزاری این مناظرات توسط مأمون است؛ او و اطرافیانش می‌خواستند با برگزاری این مناظرات مردم و ذهن عموم جامعه را به این مباحث مشغول کنند، به طوری که مردم در یک وادی و حاکم در وادی دیگر باشد، چون در این صورت حاکم خیلی راحت‌تر می تواند به مقاصد خودش برسد.

حضرت توانست با شرکت در این مناظرات و بهره‌مندی از احاطه کامل بر مبانی شریعت اسلام و اعتقادات طرف‌های مقابلش، دایره این بازی سیاسی را به شکلی دیگر و به سمت دیگری بچرخاند و به جای اینکه این مناظرات سبب اخلال و اغتشاش فکری جامعه شود، باعث تقویت علمی علمای اسلام شود و این مشخص می‌کند که امام(ع) توانستند نقشه شوم مأمون را خنثی کنند، همچنین باعث تقویت سطح فکری جامعه شدند که این به ضرر هدف‌های سیاسی عباسیان بود.

وقتی امام(ع) این مناظرات را انجام دادند، مأمون متوجه شد که خلاف انتظاراتش، امام(ع) به هدف‌های خود دست یافته و سطح اطلاعات مردم و التفات آنان به مسائل اعتقادی بالا رفته است، زیرا در سابق برای مردم این گونه استدلال عقلی برای رفع شبهات تبیین نشده بود و ممکن بود که آن شبهات را بر اساس دانسته‌های قبلی خود یا بپذیرند یا رد کنند، اما استدلال عقلی بر آن‌ها حاکم نبوده است، ولی در زمان حضرت رضا(ع) تفکر ضابطه‌مند شد و در واقع تفکر ضابطه‌مند، معیار تشخیص حق و باطل قرار گرفته بود و این به نفع اسلام ختم شد.

*کاربرد عملی شیوه مناظره حضرت(ع) در عصر حاضر

امروزه شاهد ایجاد اغتشاش فکری توسط رسانه های جمعی و ارتباطی وابسته به دولت‌ها، مذاهب و فرق گوناگون هستیم که در فکر، تعقل و شعور مردم هم بی‌اثر نیست و تا اندازه زیادی اثر خودش را گذاشته است، بنابراین، ناگزیر به اثبات عقلانی داشته‌های اعتقادی خود هستیم، لذا بهره‌مندی از همان شیوه‌ای که امام رضا(ع) در مقابله فکری با جهان مسیحیت و یهود و یا در قبال زنادقه و سایرین بهره جستند و به کار بردند، می‌تواند به ما کمک کند تا معیارهای تفکر و تعقل ضابطه‌مند را در جهان امروز بسط دهیم و اگر همان طور تسلیم شویم و تعصّب گونه برخورد کنیم، راه به جایی نخواهیم برد.

*احاطه علمی امام رضا(ع)

بحث دیگری که مطرح است بحث احاطه امام رضا(ع) به مبانی فکری طرف‌های مقابل خود است و به عبارت دیگر ایشان نسبت به فرهنگ جهانی آن روز آگاهی کامل داشتند که این مسأله از دو منظر قابل بررسی است یکی اینکه حضرت رضا(ع) به عنوان امام نزد ما مطرح هستند و بر همه آنچه در عالم هست، احاطه دارند که از آن به علم لدنی امام تعبیر می‌شود، لذا محتوای پاسخ‌های امام برای ما مفید هستند.

مسأله دیگر اینکه امام یک انسان کامل است، یعنی شیوه‌ها و معیارهای صحیح در دست اوست، با حکمت برخورد می‌کند، هدفش در مسیر زندگی مشخص است و... اینها مسائلی است که احتیاج به علم لدنی ندارد، امّا برخی مسایل وجود دارد که معیارها را مشخص می‌کند که حق و باطل چیست و آن توسط علم خاص الهی فهمیده می‌شود. لذا این مناظرات بر هر دو بخش از علم امام استوار است و ما می‌توانیم از شیوه‌های امام استفاده کنیم، به هر حال ما باید با احیای سنت مناظره سالم هر چه بیشتر در جهت تقریب مذاهب و کم کردن تفرقه‌ها بکوشیم که اساساً یکی از ثمرات مهم مناظره این است که دو طرف بیشتر به نظرات یکدیگر آشنا می‌شوند و خیلی از فاصله‌ها از این طریق از بین خواهد رفت.

منبع: فارس


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
17شهریور..........
نویسنده : فهیمه
تاریخ : سه شنبه 18 شهريور 1393

به نقل از فارس، سیاوش امیری از شعرای انقلاب اسلامی به تازگی سروده‌ای در ارتباط با واقعه خونین هفده شهریور و جمعه سیاه ۵۷ سروده که در ادامه می‌خوانید:
 

جمعه‌ی تلخ و ناگواری بود
هفدهم روز مـاه شهـــریـور

شاه دیوانـه‌ی ستم پیشه
مرتکب شد جنـایـتی دیگــر

حکم تیر آمد و به دستورش
قتـل عـام بزرگ مــردم شد

همگان را به تیر می‌بستند
موج مــردم پر از تلاطم شد

ژالـه شد لاله‌زار خـون آلـود
پیر و بُرنا به خون خود غلتان

از سقـوط ستم خـبــر دادنـد
جـان نـثــاران مـــلّتِ ایــــران

هفدهم روز مـاه شهـــریـور
روز رخـداد نـفــرت و فــریـاد

روز رسوایــی ستـمـگــرهـا
روز درهــم شکـستن بیـداد

اوخ اوخ! چه روز تلـخـی بود
هفدهم روز مـاه شهـــریـور

بر ستمکـار لاله کُش نفـرین
لاله‌ها شد به تیغ کین پَرپَر

خون به میدان ژاله شد جاری
ازدحـامی ز کُـشتـــه‌ها بــرپا

بهــر بـرچـیــدن ستــم آن روز
یکصــدا شد تمــام نـجـــواها

روز مـلـّت مـقــابـل طاغــوت
روز پیـکـار نــور و ظلـمـت بود

روز هُـشیـاری هـمـــه مـردم
روز رسـواگـــــر جـنــایـت بود

یاد آن جمعه‌ی سیه کز خون
سینه ی ژالــه پُر حـرارت شد

تا ابــد مـانـدگــار و جـــاویـدان
حاصلش مایه‌ی سعادت شد

هرگــز از یـاد مردمــان نرود
هفدهم روز مـاه شهـــریـور

کرده روشن اجاق اذهان را
همچو آتش به زیر خاکستر

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خواب دیدم........
نویسنده : فهیمه
تاریخ : سه شنبه 18 شهريور 1393

آشیخ مرتضی حائری رو خواب دیدم
حواسم بود که از دنیا رفته، پرسیدم اوضاعتون چطوره؟!
ظاهرا خوشحال بود
گفت:
روح از بدنم جداشد، درست مثل اینکه لباس از تنم دربیارند
خودم را میدیدم
مات ومبهوت
ازتنهایی گوشه ای غمگین نشستم
ناگهان صدایی شنیدم!
وحشت کردم! مردم نبودند!
بیابان بود و برهوت، با فضایی سنگین!
دونفر داشتندنزدیک میشدند
تمام وجودشان آتش،که چشمانشان را نمی دیدم!
بمن اشاره میکردند!
ازترس میلرزیدم
خواستم دادبزنم، نمیشد! فقط دهنم باز و بسته میشد!
داشت نفَســــم بند می آمد؛
خدایا...
ناگهان صدایی دلنوازشنیدم
نوری دیدم که هرچه نزدیکتر میشد آن دونفر دورتر..
تاجاییکه ناپدید شدند

نفس راحتی کشیدم
آقایی ازجنس نور
پُر ازعظمت
لبخندی زد وگفت:
«آقای حائری! ترسیدی؟»
زبونم بازشد؛
ترس؟! بله آقا! اگر دیرتر آمده بودیدحتما زَهره تَرک میشدم
وخدا میداند چه برسرم می آوردند!
راستی! نفرمودید شماچه کسی هستید؟

او با لبخندمهربانی گفت:
«من علی ابن موسی الرضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸مرتبه به زیارت من آمدید، منم ۳۸مرتبه به بازدید شما می آیم. این اولین مرتبه اش بود! ۳۷بار دیگرخواهم آمد...»

از: آیت الله مرعشی نجفی ره


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نقشه کشف ۲۵ گنج معنوی دنیا
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393
امام صادق علیه السلام در ذیل روایتی جالب آدرس ۲۵ گنج دنیا را منتشر می کند.
 

  به نقل از روضه نیوز؛ امام صادق علیه السلام در ذیل روایتی جالب می فرمایند:

۱ - طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ: بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.

۲ - و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة: و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه گیری مثبت و سازنده یافتم.

۳ - و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله یافتم.

۴ - و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.

۵ - و طلبتُ حب الموت، فوجوته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت انفاق برای خشنودی خدای تعالی یافتم.

برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیارد ز پس، تو پیش فرست


۶ - و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.

۷ - و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت نرمی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی روزه یافتم.

۸ - و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.

۹ - و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و آسانی عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.

۱۰ - و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل: و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.

۱۱ - و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.

۱۲ - و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی: و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.

۱۳ - و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.

۱۴ - و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.


۱۵ - و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر: و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.

۱۶ - و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

۱۷ - و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکاری یافتم .

۱۸ - و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد: و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.

۱۹ - و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.

۲۰ - و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت ارجمندی را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.

۲۱ - و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.

۲۲ - و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را


۲۳ - و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

۲۴ - و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.

۲۵ - و طلبت رضی الله، فوجدته فی برالوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.

منبع: مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۷۳ - ۱۷۴، ح ۱۳۸۱۰ باب ۱۰۱ : باب نوادر ما یتعلق بابواب جهاد النفس و ما یناسبه: من مجموعه الشهید رحمه الله تعالی: حدیث


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
فرمول امام صادق(ع) برای رفع تندخویی
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393
امام صادق(ع) می‌فرمایند: روحیه دشمنی ندارد مگر کسی که یا در دینش شک دارد و یا از خداوند نمی‌ترسد. این فرمول امام صادق(ع) فرمولی بسیار اساسی و مؤثر است که فهم عمیق آن، ریشه تمام تندی‌ها و تیزی‌ها را در درون انسان خواهد خشکاند.

  به نقل از فارس، محمد شجاعی در تازه‌ترین درس اخلاق خود با محوریت «خانواده آسمانی» به بیان موضوع «آثار دشمنی‌ها و مشاجرات» پرداخته است که تقدیم علاقه‌مندان می‌شود:

سردی روابط عاطفی و تولید نفرت

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «من زرع العداوه، حصد ما بذر»؛ هرکس دشمنی بکارد، همان را که کاشته درو می‌کند. این قانون کلی را هرگز از خاطر نبریم؛ انسان همان چیزی را درو می‌کند که کاشته است. از نگاه اهل بیت علیهم‌السلام، بگومگو و مشاجره به قدری زشت است که چنین افرادی را از شفاعت خود محروم می‌دارند. چرا که آثار مراء بر قلب آن‌قدر مهلک است که توان طی مدارج کمال را از آن سلب می‌کند.

اهل مراء و تخاصم، بعد از تولد به برزخ، عذاب‌های هولناکی را تا روز قیامت تجربه می‌کنند و در روز قیامت که تمام شیعیان چشم امید به شفاعت اهل‌بیت علیهم‌السلام دوخته‌اند، از چنین امتیازی نیز محروم می‌مانند. بنابراین می‌توان گفت که روحیه مراء و خصومت سبب محرومیت انسان از نگاه خداوند و خانواده آسمانی‌اش می‌شود.

وقتی دو نفر با هم به مشاجره می‌پردازند، این مشاجره، قطعاً در روابط عاطفی آنها تأثیر گذاشته و محبت میان آنها را به سمت سردی و سستی سوق می‌دهد، از همین رو به کسانی که مایلند روابط گرم و عمیق خود را با همسر، فرزند، والدین، و افراد دیگر حفظ کنند توصیه می‌کنیم که کاملاً هوشیارانه از روابط خود مراقبت نموده و آن را از قیل و قال، بحث، مشاجره و خصومت در امان بدارند.

یک پدر و مادر آگاه، یک فرزند مؤمن و فهمیده، و یک همسر بهشتی باید قلباً باور کنند که مشاجره و قیل و قال هیچ نتیجه‌ای جز تولید جهنم در زندگی دنیوی و اُخروی آنان نخواهد داشت. بدخُلقی، بدزبانی، تکبر و خشونت، حتی اگر به از هم پاشیدگی کانون خانواده نیز نیانجامد، سبب می‌شود که انسان سلطنت خود را در قلب افراد خانواده از دست داده و گرمای محبت آنان را از خویش دریغ کند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که اولین و بزرگترین قربانی هر مشاجره، خود شخص قیل و قال کننده است که در حقیقت با این کار بر علیه خویش عمل نموده است. موضوع جالب اینجاست که شیطان چقدر در این امر بدیهی، باز هم ما را مورد حمله قرار می‌دهد.

کسی که با قیل و قال، درگیری، غُر زدن، مچ گیری، ایراد و... سعی در حفظ محبوبیت و موقعیت خویش دارد به نتیجه‌ای عکس دست یافته و حتماً منفور دیگران خواهد شد نه محبوب آنان.

تنها یک راه برای حفظ محبوبیت وجود دارد و آن رفتاری آمیخته با متانت، گذشت، مهربانی و وقار است. یک مؤمن باید آن‌قدر قدرت پیدا کند که دنیا نتواند او را له نموده و به حقارت بکشاند. کسی که در برابر دنیا زانو نزد، دیگر به قیل و قال و مشاجره نخواهد افتاد. چرا که مراء و مشاجره از ویژگی‌های انسان‌های ضعیف و کوچک است.

سقوط قلب انسان و خسران او در دنیا و آخرت

حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «من زرع العدوان، حصد الخسران»؛ کسی که دشمنی می‌کارد، خسران برداشت می‌کند. وقتی دنیا و لذت و شادمانی آن از بین رفت و آخرت به آتش کشیده شد، دیگر سرمایه‌ای برای انسان باقی نمی‌ماند. حماقت اهل تخاصم، صدها بار بیشتر از حماقت کسانی است که دنیا را در لذت گناهان گوناگون سپری می‌کنند و در آخرت به عذاب الهی دچار می‌شوند. چرا که اهل مراء و تخاصم، نه لذت دنیا را می‌چشند و نه لذت آخرت را.

قلب، تنها دارایی هر انسانی است. اضطراب، خشم، گرفتگی، کینه و عداوت، قلب را ساقط نموده و باطن انسان را به آتش می‌کشند. وقتی کسی این تنها دارایی خود را در رحم دنیا از دست داد، دیگر سالم به برزخ متولد نخواهد شد و خسرانی از این عظیم‌تر برای هیچ کس رُخ نخواهد داد.

دست و پا زدن در جهنم اخلاق

حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «بئس الزاد إلی المعاد، العدوان علی العباد»؛ چه بد توشه‌ای است برای معاد انسان، دشمنی با بندگان خدا.

می‌دانیم که فحشاهای باطنی، بدترین نوع فواحش بوده و جهنم اخلاق، بسیار طولانی‌تر از جهنم اعمال است. گاه یک خُلق بد، انسان را چندین هزار سال در برزخ معطل نموده و به عذاب گرفتار می‌سازد. هر خُلق بد یک سرطان بدخیم برای روح به شمار می‌رود. آیا همان‌گونه از بیماری‌ها و سرطان‌های جسم می‌ترسیم، از سرطان‌های روح نیز هراس داریم؟ آیا کینه، تکبر، خودبینی، حسادت، زودرنجی، خصومت و... برای ما به اندازه ضعف‌های جسمی وحشت‌آور و تکان دهنده هستند؟

دشمنی و خصومت، یکی از بیماری‌های خطرناک روح است. اگر به این بیماری مهلک مبتلا هستیم، باید تصمیمی جدی و سریع برای درمان آن گرفته و به سرعت برای رهایی و نجات خود اقدام کنیم.

این توهم زاییده دست شیطان است؛ من باید به گونه‌ای رفتار کنیم که کسی نتواند به من زور بگوید و یا حق مرا بخورد، من باید طوری برخورد کنم که دیگران مرا ساده و زودباور نپندارند.

همین توقعات سبب بروز اختلافات، دشمنی‌ها و کینه‌ها می‌شود و دقیقاً نتیجه‌ای برعکس تصورات انسان برجای می‌گذارد. یک مؤمن زیرک به قدری از توهمات شیطانی، هوشیارانه و به سرعت می‌گریزد که دیگران او را ساده و زودباور می‌انگارند.

گرفتار ماندن در لُجّه نادانی

حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «رأس الجهل، معادات الناس»؛ سرآمد نادانی، دشمنی با مردم است.

کاری احمقانه‌تر از دشمنی با مردم در جهان وجود ندارد. مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمایند: تمام علم اخلاق در دو کلمه جمع شده است: مرنج و مرنجان.... و این‌کار، کار آسانی نیست. اول باید بیاموزیم که حادثه‌‌ای در بخش‌های پایینی ما را از آغوش خداوند جدا نکند. اگر به خاطر امری از امورات دنیا میان ما و خداوند فاصله افتاده و از آغوش خانواده آسمانی‌مان جدا شده‌ایم، به این معناست که هنوز خداوند بزرگ تنها اله خود نپذیرفته‌ایم. فاصله گرفتن از آسمان، انسان را ضعیف می‌کند تا جایی‌ که حادثه‌ای، حرف ناحقی، ظلمی، توهینی، تحقیری و.... می‌تواند باطن ما را به آتش بکشاند.

تمام مشکلات موجود در جوامع (خودکشی‌ها، جنگ‌ها، درگیری‌ها، طلاق‌ها و...) نشان می‌دهند که انسان‌ها آمادگی انفجار در لحظات عصبانیت و آتش گرفتن در میادین خصومت را دارند و هنوز بعد از سال‌ها دینداری نمی‌توانند موجود وحشی درون خود را، آرام آرام نموده و تحت کنترل خویش درآورند. از همین رو به سرعت در آتش خصومت‌ها و درگیری‌ها گرفتار می‌شوند.

احساس نا امنی از انسان‌ها در آینده

امام سجاد (ع) می‌فرمایند: هرگز با کسی دشمنی نکن، هرچند گمان بری که به تو زیانی نمی‌رساند؛ و به دوستی با هیچ‌کس بی‌رغبتی نکن، زیرا نمی‌دانی که چه وقت به دوستی او محتاج می‌شوی و نمی‌دانی کِی از دشمنت ترسان می‌گردی. گاهاً دیده می‌شود که انسان‌های خودبرتربین، گروهی را ریز دیده و گمان زیان از سوی آنها نمی‌برند. به همین سبب به‌راحتی آنان را تحقیر نموده و به توهین و پرخاشگری می‌پردازند. چه بسا بعد از چنین دشمنی‌هایی چنان ضربه‌های عظیمی بر آنان وارد می‌گردد که حتی تصور آن نیز بر انسان ناممکن به نظر می‌رسید. از سویی ممکن است همین انسان‌هایی که روزی تحقیر شده‌‌اند، زمانی به مقامات برجسته‌ای برسند که توان آسیب رساندن به آنان را بیابند.

از طرفی بی‌رغبتی نسبت به دوستی انسان‌ها، کاری ناپسند و غیرعقلانی است. البته اگر در رفاقت و رفت و آمد با کسی، احتمال معصیت وجود دارد، باید علیرغم آن‌که محبتمان را به این دسته از افراد نشان داده و خیرخواهی خود را به آنان ثابت می‌کنیم، از حضور در جمع‌ها و مهمانی‌هایی که به معصیت آلوده‌اند، خودداری کنیم.

این قانون اساسی زندگی ما را، باید تمام انسان‌های پیرامونمان بدانند؛ خشنودی خداوند و رضایت خانواده آسمانی ما در نزدمان بسیار مهم‌تر و ارزشمندتر از خشنودی اطرافیان و عزیزان ما در زمین است و اگر در مواردی مجبور به انتخاب یکی از آنها باشیم؛ با رعایت احترام و مهرورزی به دیگران، رضایت خداوند و خانواده آسمانی‌مان را برمی‌گزینیم.

دفاع خداوند از مؤمنان

امام جواد (ع) می‌فرمایند: با هیچ‌ کس دشمنی نکن، تا آن‌گاه که بدانی رابطه او با خدای متعال چگونه است. اگر او انسان خوبی است، خداوند او را تسلیم تو نمی‌کند، و اگر بدکار باشد، همین شناخت تو از او، تو را کفایت می‌کند.

قبل از درگیر شدن با هر کسی، ابتدا باید ارزیابی‌اش نموده و رابطه‌اش را با خداوند محک بزنیم. اگر رابطه گرم و خوبی با خداوند دارد، قطعاً خداوند از او دفاع خواهد نمود، زیرا او تکیه‌گاهی به قدرت غیب دارد. اما اگر انسان خوبی نیست، همین جهنمی که در آن غوطه‌ور است، جزای نفس اوست و او اساساً ارزش دشمنی کردن ندارد.

دشمنی‌ها و ضعف پایه‌های دین در انسان

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «لا یغاصم إلا شاکٍّ فی دینه، ‌اَو من لا ورع کنه»؛ روحیه دشمنی ندارد مگر کسی که یا در دینش شک دارد و یا از خداوند نمی‌ترسد.

این فرمول امام صادق (ع)،‌ فرمولی بسیار اساسی و مؤثر است که فهم عمیق آن، ریشه تمام تندی‌ها و تیزی‌ها را در درون انسان خواهد خشکاند.

امام صادق (ع) ریشه خصومت را در دو چیز می‌داند:

۱- شک در دین و عدم پذیرش قلبی آن با اعتقادی راسخ
۲- عدم تجهیز انسان به سلاح ورع (ترس و حیا از خداوند)

مشاجره، تخاصم، قیل و قال، مراء و ... رفتارهایی هستند که از این دو دسته از افراد صادر می‌شود.

حال به روایتی از امیرالمؤمنین علیهم‌السلام توجه کنید:

از مشاجره‌ها بپرهیزید که شک و تردید به بار آورند و عمل را بی‌اجر کند.

قرار دادن این دو روایت، انسان را به نتیجه‌ای حیرت‌آور می‌رساند:

ضعف اعتقادات دینی (شک در دین)، سبب تولید مشاجرات و دشمنی‌ها می‌شود و بالعکس، مشاجرات و دشمنی‌‌ها، سبب بروز شک و تردید در دین شده و انسان را سست و ضعیف می‌کند.

فراموش نکنیم که حتی برای امر به معروف و نهی از منکر که یک واجب الهی است نباید تندی به خرج داده و یا به قیل و قال و مشاجره تن داد. حتی در جایی که انسان احتمال اثر در طرف مقابل نمی‌بیند، نباید به این واجب الهی عمل نماید، زیرا نتیجه‌ای عکس خواهد داد.

هر مشاجره، سبب از بین رفتن اثرات اعمال خیر در نفس شده و اجر آنها را ضایع می‌کند. گاه انسان با یک مشاجره، یک دریا جهنمِ خاموش شده را دوباره برای خود روشن می‌کند. (در جلسه بعد در این خصوص مفصل بحث خواهیم نمود.)

ریخته شدن آبروی انسان

حضرت علی (ع) می‌فرمایند: مشاجره، نادانی انسان را آشکار می‌کند و چیزی بر حق او نمی‌افزاید.

آموختیم که دشمنی ‌با مردم رأس تمام جهل‌هاست و مشاجره این جهل بزرگ را برای دیگران آشکار می‌سازد. مشاجره علاوه بر این آبروریزی، هیچ فایده‌ای برای انسان نداشته و هیچ حقی را برای او زنده نمی‌کند، بلکه تنها محصول آن، ایجاد نفرت و جهنم است.

باید این توهم شیطانی را از ذهن خود بیرون کنیم زیرا با تندی و خشونت حقی زنده نخواهد ش


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بهترین دستور العمل برای حل شدن مشکلات
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393
در خصوص خواص این آیات، بزرگان فرموده اند که تأثیرآن در گشایش روزی و برکت در رزق مجرب و تضمینی است اما باید با اخلاص و مداومت خوانده شود.
 

  به نقل از تبیان، اگر بنا باشد تا آیه ای از قرآن کریم را بعنوان مجرب ترین آیه جهت وسعت رزق و روزی و گشایش کسب و کار و خیر و برکت بدانیم، بدون شک آن آیه؛ آیات ۲و۳ سوره طلاق است که به و من یتق الله مشهور می باشد.

در خصوص خواص این آیات، بزرگان فرموده اند که تأثیرآن در گشایش روزی و برکت در رزق مجرب و تضمینی است اما باید با اخلاص و مداومت خوانده شود.

پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) فرمود: من آیه اى را در قرآن مى شناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن شوند براى حل مشکلات آنها کافى است و آن آیات سوّم و چهارم سوره طلاق است : «وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْىء قَدْراً»

هر کس تقوای الهی پیشه کند و از گناه دوری کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکل نماید، خدا او را کفایت می کند و خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای داده است.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: وقتی آیه فوق نازل شد، عده ای درها را به روی خود بسته و رو به عبادت آوردند و گفتند : خداوند روزی ما را عهده دار شد.

این خبر به گوش پیغمبر رسید. کسی را نزد آنها فرستاد که چرا چنین کرده اید؟ هر کس چنین کاری کند دعای او مستجاب نمی شود. بر شما باد بر کار و تلاش همراه با تقوا.

بنابراین هرگز مفهوم آیه، این نیست كه انسان تلاش و كوشش براى زندگى را به دست فراموشى بسپارد و بگوید : در خانه‏ می ‏نشینم و تقوا پیشه می ‏كنم و ذكر لا حول و لا قوة الا باللَّه می ‏گویم تا از آنجا كه گمان ندارم به من روزى می رسد، نه هرگز مفهوم آیه چنین نیست، هدف تقوى و پرهیزكارى توأم با تلاش و كوشش است، اگر با این حال درها به روى انسان بسته شد خداوند گشودن آنها را تضمین فرموده است.

و لذا در حدیثى می خوانیم كه یكى از یاران امام صادق علیه السلام عمر بن مسلم مدتى خدمتش نیامد، حضرت جویاى حال او شد، عرض كردند: او تجارت را ترك گفته، و رو به عبادت آورده، فرمود: واى بر او!
اما علم ان تارك الطلب لا یستجاب له‏: آیا نمی داند كسى كه تلاش و طلب روزى را ترك گوید دعایش مستجاب نمی ‏شود.

سپس افزود: جمعى از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتى آیه وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ نازل شد درها را به روى خود بستند، و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزى ما را عهده ‏دار شده! این جریان به گوش پیامبر رسید، كسى را نزد آنها فرستاد كه چرا چنین كرده ‏اید؟ گفتند: اى رسول خدا! چون خداوند روزى ما را تكفل كرده و ما مشغول عبادت شدیم، پیامبر صلی الله و علیه وآله فرمود: «انه من فعل ذلك لم یستجب له، علیكم بالطلب»

هر كس چنین كند دعایش مستجاب نمی شود، بر شما باد كه تلاش و طلب كند. (تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص ۲۳۸)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
هشت ذکر مهم و برگزیده از امام هشتم (ع)
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393

مداومت بر ذکرهای الهی را می توان یکی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و سلوک بر شمرد که زبان و قلب انسان با آنها سرزنده و شاداب می ماند.
 

  یاد و نام خدا همراه با ذکر او آثار و فایده های شگفت آور و بی نظیری دارد که هریک از آنها می تواند در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تاثیر به سزایی داشته باشد. آثار برخی از این ذکر ها از نگاه امام رضا علیه السلام را مرور می کنیم.

«یا حیُّ یا قیُّوم»

امام رضا علیه السلام می فرماید:هر شخص مؤمن این دو اسم را ورد خود سازد، عمرش دراز شود و در دل‏ها تصرّف کند و محبوب خلایق گردد. ( خواصّ آیات قرآن کریم: ۶۸)

«یا حیُّ یا قَیّوم» دو اسم از اسماء جلاله الهى است که چون با هم گفته مى ‏شوند یک‏ ذکر حساب مى ‏شود.

«یا مَلِک»

امام رضا علیه السلام می فرماید: هر شخص مؤمنی این اسم را نوزده مرتبه با نیّت خالص و توجّه به خدا و معناى‏ آن بخواند، از خلق بى ‏نیاز گردد و در دنیا و آخرت مرفّه‏ الحال شود. ( خواصّ آیات قرآن کریم: ۶۹ )

«یا حَفیظ»

امام رضا علیه السلام می فرماید: هر شخص مؤمنی اسم «حَفیظ» را در روز جمعه بعد از نماز ۹۹۹ ‏مرتبه، با نیّت خالص و توجّه به خدا و معناى آن بخواند، و با خطّ ریز بنویسد و آن را تعویذ ساخته بر بازو بندد، از وسوسه شیطان، شرّ سلطان، خیالات ‏فاسده و باطله و ضرر درّندگان و حیوانات موذى در امان بماند.( خواصّ آیات قرآن کریم: ۷۱)

«یا باسط»

امام رضا علیه السلام می فرماید: هر شخص مؤمن در وقت سحر با طهارت دست به سوى آسمان بردارد و ده ‏مرتبه با نیّت خالص و توجّه به خدا و معناى آن بگوید: «یا باسِط» و به ‏روى خود بمالد، هرگز محتاج نگردد و از غم فقر و نیازمندى رهایى یابد و از جایى که گمان نداشته باشد نعمت به او رسد و روزى او فراوان شود.( خواصّ آیات قرآن کریم: ۷۳ )

«یا فتاح»

امام رضا علیه السلام می فرماید: هر شخص مؤمن در روز جمعه بعد از نماز صبح، هفتاد مرتبه با نیّت خالص وتوجّه به خدا و معناى آن، دست بر سینه گذارد و بگوید: «یا فَتَّاح»، غفلت ‏از دل او خارج شود و خداوند متعال درِ دلِ او را به سوى عالم نور و معنى ‏مى ‏گشاید.( خواصّ آیات قرآن کریم: ۷۷ )

«یا وَدُود»

از امام رضا علیه السلام روایت شده برای رفع اختلافات در زندگی و ایجاد همدلی و مهربانی میان همسران هزار و یک مرتبه این اسم‏ را بر مویز یا خوراکى دیگر با نیّت خالص و توجّه به خدا و معناى آن بخواند و مرد و زن هر دو از آن بخورند.( خواصّ آیات قرآن کریم: ۷۷)

«یا قُدُّوس»

از امام رضا علیه السلام روایت شده: هر شخص مؤمن اوّل ظهر این اسم را صد و هفتاد مرتبه با نیّت خالص و توجّه ‏به خدا و معناى آن بگوید، دل او نورانى شود و از وسوسه شیطان در امان باشد.( خواصّ آیات قرآن کریم: ۸۲)

«یا سَلام»

از امام رضا علیه السلام روایت شده: هر شخص مؤمن صد و سى و یک مرتبه اسم «سَلام» را با نیّت خالص وتوجّه به خدا و معناى آن بر بیمار بخواند، آن مرض برطرف شود.

و نیز آن حضرت فرمودند: اگر شخص مؤمن این اسم را بر نقره نقش کند و همیشه همراه خود نماید به ‏شرطى که با طهارت باشد، از شرّ شیطان حفظ گردد و بر دشمنان غلبه یابد و باایمان سالم از دنیا برود.( خواصّ آیات قرآن کریم: ۸۲)/قدس


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شخصیت شناسی در حمام
نویسنده : فهیمه
تاریخ : سه شنبه 11 شهريور 1393


هنگامیکه به حمام می‌روید اول کدام قسمت بدن‌تان را می‌شوئید؟ (شخصیت شناسی)

هنگامی‌که به حمام می‌روید اولین قسمتی که از بدنتان را می‌شورید کدام ناحیه است؟ این موضوع که شما هنگامی‌ که به حمام می‌روید کدام ناحیه از بدنتان را می‌شورید دارای روان شناسی جالبی می‌باشد.
آیا شما به حمام میروید اول صورت، زیر بغل، موهای سر، قفسه سینه یا شانه هایتان را می‌شورید؟ یا سایر اعضای بدنتان را می‌شورید.

آیا تا کنون به پاسخ این سوال فکر کرده اید آیا به این موضوع دقت کرده‌اید ؟؟قبل از اینکه این متن را بخوانید اول تصمیم بگیرید و فکر کنید که کدام ناحیه از اعضای بدنتان را در ابتدا می‌شورید و بعد این تست را ادامه دهید.


اگر شما شخصی هستید که هنگام ورود به حمام صورت خود را می‌شورید:

پول برای شما اهمیت بسیاری دارد اما نسبت به اهمتی که پول در زندگی شما دارد کوشش کمی‌برای به دست آوردن آن انجام ‌می‌دهید سطح تقاضا و تلاش شما دارای توازن نمی‌باشد . در صحبت های خود خیلی پایبند صداقت نیستید و برای اینکه به مقصود خود برسید گاهی اوقات صداقت خود را فراموش می‌کنید . افرادی که در اطراف شما هستند به دلیل رفتارهای متفاوتی که شما انجام می‌دهید قادر به درک صحیحی از شما نیستند ولی شما به تفکرات دیگران راجع به خودتان اهمیت زیادی نمی‌دهید و معمولا کارهایی را که خودتان دوست دارید و طبق خواسته و میل خودتان باشد انجام می‌دهید.

اگر شما شخصی هسیتد که ابتدا زیر بغل خود را می‌شورید:

شما شخصی قابل اعتماد و بسیار مسئول هستید و هر کاری که بر عهده شما گذاشته می‌شود را به خوبی انحام می‌دهید . شخصی کاملا مردمی‌هستید و به همین دلیل و ویژگی که دارید بسیاری از افراد مطیع شما هستند و ارزش بالایی را برای شما قائل هستند ، زیرا شما اگر دوستی داشته باشید که در قطب شمال زندگی کند و به کمک شما احتیاج داشته باشد بلافاصله با شنیدن این خبر به کمک او می‌روید . اما توصیه می‌کنیم اینقدر صادق نباشید زیرا باعث می‌شود که متحمل ضربات جبران ناپذیری شوید .

اگر شما شخصی هستید که ابتدا موهای سر خود را می‌شورید:
این افراد هنرمند، خلاق، هستند و معمولا دارای افکاری مثبت هستند که باعث می‌شود دیگران را به خود جذب کنند . این افراد معمولا آنقدر در رویاهایی خود غوطه ور می‌شوند که گاهی فراموش می‌کنند در حال حاضر و در این زمان به سر می‌برند . برای به دست آوردن پیروزیها و موفقیت ها با تلاش مدام و پیوسته پیش می‌روید . شما قادر به درک موضوعاتی هستید که دیگران نمی‌توانند آن را درک کنند . موقعیت اجتماعی برای شما بسیار مهم تر از جنبه ی اقتصادی آن می‌باشد. به خانواده و دوستانتان اهمیت زیادی می‌دهید.

اگر شما شخصی هستید که اول قفسه‌ی سینه تان را می‌شورید:

شما شخصی هستید که زیاد اهل حرف و سخن نیستید و ترجیح می‌دهید در مورد کاری صحبت نکنید تا این کار به اتمام برسد و بعد در مورد آن صحبت می‌کنید ، آدمی‌رک هستید.آرامش خیال و آسودگی بزرگترین هدف شما در زندگی است . شما شخصی هستید که نمی‌توانید افرادی که به نوعی حواس پرت یا پریشان هستند تحمل کنید . شما همیشه تمایل به کارهای جدید و نو دارید و از تمام وقایع جدید و متنوع استقبال می‌کنید .

اگر شما شخصی هستید که اول شانه‌هایتان را می‌شورید:

این افراد معمولا در همه‌ی کارهای خود با ناامیدی وارد می‌شوند به همین دلیل نمی‌توانند پیروز میدان شوند جون از ابتدای امر با نا امیدی وارد می‌شوند . علی رغم توانایی های زیادی که دارید تا کنون پیشرفت قابل توجهی نصیب شما نشده است . دوست دارید وقت خود را در تنهایی بگذرانید و از تفریحات جمعی فراری هستید . پول برای شما در زندگی تان تاثیری وافر و باور نکردنی دارد در حالی که بر تمام قعالیت های شما تاثیر مستقیمی‌دارد .

سایر نقاط بدن:
شما شخصی بسیار متعادل هستید، به راحتی می‌توانید درون خود را کنترل کنید و بر احساسات قلبی تان فائق شوید . شما فردی فعال و پویا نیستید باید این موضوع را یاد بگیرید که این حس را در خود بیدار سازید تا بتوانید زندگی تان را از هیجان سرشار کنید . شما شخصی دوست داشتنی هستید و به هر مجلسی که قدم بگذارید دوستان زیادی را برای خود پیدا می‌کنید.



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سنت های دست وپاگیر ازدواج
نویسنده : فهیمه
تاریخ : یک شنبه 9 شهريور 1393
سنت‌های دست‌ و‌ پاگیر در ازدواج
امیرحسین بانكی‌پور فرد
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۴۵
 
 
وجود چشم و هم‌چشمی، زیاده‌خواهی در بین دختران و پسران و خانواده‌های آنان و توقع و انتظارات زیاد و بی‌‌مورد افراد و خانواده‌ها می‌تواند سبب افزایش سن ازدواج و بروز تجرد قطعی در دختران و پسران باشد.

دکتر امیرحسین بانکی پور فرد: رهبر معظم انقلاب در دیدار افطاری دانشجویان امسال از مسأله‌ای که در حاشیه‌ی صحبت‌های یک دانشجو مطرح شد، به عنوان مسأله‌ای مهم یاد کردند و ضمن گله‌مندی از نگاه بی‌تفاوت به ازدواج جوانان و تبعات آن فرمودند: «به نظر من بر روى مسأله‌‌ى ازدواج جوان‌ها، خود جوان‌ها، اولیاى خانواده‌‌هایى که جوان‌ها متعلق به آن‌ها هستند، و مسئولان ذى‌‌ربط مرتبط با دانشگاه، فکر کنند و تصمیم بگیرند. نگذاریم سن ازدواج -که امروز متأسفانه بالا رفته؛ به‌خصوص در مورد دختران- ادامه پیدا بکند. بعضى از تصورات و سنّت‌هاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که این‌ها دست‌‌وپاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوان‌ها است. این سنت‌ها را باید عملاً نقض کرد.»
 
ازدواج امری ساده، بی‌تکلف و بدون تشریفات است که طی آن، زن و مرد ضمن انشاء خطبه‌ی عقد، پیمان زندگی مشترک می‌بندند و مرد به مقدار امکاناتش، چیزی یا مبلغی را به‌ عنوان صداق و نشانه‌‌ی صداقت، تقدیم به همسر می‌کند.
 
سیره‌ی گفتاری و رفتاری پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و اولیا‌ء دین، آَسان‌گیری در ازدواج است. پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند: بهترین ازدواج‌ها آن است که آسان انجام شود. (نهج‌الفصاحة، ۱۳۸۵، ص ۴۳)

متأسفانه این حقیقت ساده در بعضی موارد، از مسیر سهل و بی‌آلایش خود خارج شده و به دلائل گوناگون، به آداب و رسوم و توقعات مادی و غیر مادی زایدی مبتلا شده؛ به طوری که موانع و مشکلات ازدواج را بیشتر کرده است. برخی از رایج‌ترین این موارد  به قرار زیر است:
 
* موانع فرهنگی یا اقتصادی!؟
به نظر بعضی، عمده‌ترین مانع ازدواج جوانان، مشکل اقتصادی است. البته این عقیده تنها مربوط به دوران فعلی نیست؛ در صدر اسلام نیز خیلی‌ها به این مشکل استناد می‌کردند، ولی پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و اهل بیت علیهم‌السلام این مسأله را مانعی اساسی برای ازدواج نمی‌دانستند. پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله فرموده‌اند: «هرکس از ترس فقر ازدواج نکند، حتماً نسبت به خداوند متعال بدگمان شده است.» (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۵، ص ۳۳۱) حتی در جای دیگر به کسی که از فقر شکایت می‌کرد، توصیه فرمودند که ازدواج کن. بعد از عمل به توصیه‌ی ایشان، معیشت وی وسیع شد. (حر عاملی، ۱۴۰۹، ج ۱۴، ص ۲۵) قرآن کریم نیز صراحتاً بیان کرده: «إن یَکُونُوا فُقَراء یُغنِهِم ‌اللهُ مِن فَضلِهِ» (سوره مبارکه نور، ۳۲)
 
اما این‌که بسیاری از جوانان مجرد مشکلات اقتصادی را مانع ازدواج قلمداد می‌کنند در حالی است که بسیاری از آنان  از نظر سطح پایگاه ‌اقتصادی-اجتماعی وضع بهتری نسبت به جوانان متأهل دارند. (کاظمی‌پور، ۱۳۸۸: ش ۴۲، ۹۵-۷۵) این پدیده ریشه در گرایش به تجمل‌گرایی، کسب رفاه و توقع بیشتر از زندگی دارد که همگی ناشی از زیر‌بناهای فرهنگی است. بنابراین بخش بسیاری از موانع اقتصادی ریشه در موانع فرهنگی دارد. در همین زمینه رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند:
«موانع فرهنگی ازدواج را دست کم نگیرید. البته موانعی هم وجود دارد، ولی همه اقتصادی نیست. موانع اقتصادی بخشی از مشکل است، عمده‌ موانع فرهنگی است؛ عادت‌ها، تفاخرها، تکاثر، چشم و هم‌چشمی‌ها، تجمل‌طلبی‌ها[...] این‌هاست که یک مقدار نمی‌گذارد آن کاری که باید انجام بگیرد، صورت پذیرد. باید شما و خانواده‌هایتان این گره‌ها را باز کنید.» (۹ اسفند ۱۳۷۹، www.khemenei.ir)

«بدیهی است که توسعه‌ی شهرنشینی و تمرکز بر رفاه فردی یا فردگرایی، در رفتار‌های مربوط به ازدواج جوانان تغییر ایجاد نموده، اما مشکل مالی نمی‌تواند به عنوان عامل بازدارنده باشد، زیرا افرادِ متعلق به پایگاه‌های اقتصادی-اجتماعی بالاتر نیز به این مشکل اشاره کرده‌اند. بنابراین مشکلات مالی یک امر نسبی بوده و سطح انتظار فرد از زندگی می‌تواند تعیین‌کننده‌ی تشخیص فرد از مشکلات مالی باشد.» (کاظمی‌پور، ۱۳۸۷: ۲۷۷)
 
* سنت‌های دست و پاگیر
رعایت ترتیب سنی در ازدواج فرزندان، افزایش سطح توقعات و انتظارات غیر مادی فرد و خانواده و گرفتار شدن به نوعی آرمان‌زدگی و ایده‌آل‌خواهی افراطی در انتخاب همسر آینده، در کنار بالا رفتن سطح توقعات مادی، گرایش به تجمل‌گرایی، چشم و هم‌چشمی و شیوع آداب و رسوم دست و پاگیر و غلط، متأسفانه باعث نوعی وسواس، سختگیری و نهایتاً دلمردگی و دلزدگی برای انتخاب همسر و ازدواج در جوانان می‌شود.
 
گرایش پسران جوان برای احراز موقعیت‌های بالای اقتصادی-اجتماعی قبل از ازدواج و برخی دختران برای احراز موقعیت‌هایی همانند مردان و اشتغال در مشاغل خارج از خانه و ایجاد نوعی تغییر در نقش‌های جنسیتی، از آسیب‌های فرهنگی بزرگی است که اکنون دامنگیر بخشی از جامعه‌ی ما است. همچنین شیوع برخی بی ‌بند و باری‌ها و آزادی‌ها در روابط دختران و پسران،   جوانان را به نوعی بی‌رغبتی به ازدواج کشانیده است، زیرا در این حالت این افراد بدون پرداخت هزینه‌های مادی و معنویِ مسئولیت زندگی مشترک، اقدام به برقراری ارتباط با جنس مخالف، خارج از چهارچوب زندگی مشترک می‌کنند. در ادامه به بعضی موانع فرهنگی و اجتماعی به‌ طور خاص اشاره می‌شود:
 
* مشکلات خانوادگی
مشکلات خانوادگی یکی از موانع مهم ازدواج است؛ مشکلاتی همچون تفاوت سطح فرهنگی خانواده‌ها، افزایش سطح توقع خانواده‌ها در انتخاب همسر، دخالت‌ها و سختگیری‌های بی‌مورد، کفیل یا سرپرست خانواده بودن پسر، بیماری والدین، آسیب‌های اجتماعی خانواده مثل فوت، طلاق، اختلاف والدین، اعتیاد و سوء سابقه.

از آن‌جا که در جامعه‌ی ایرانی نهاد خانواده و تعاملات درون آن -علی‌رغم تحولاتی- هنوز ساختار سنتی خود را حفظ کرده است، پایگاه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده و به‌ویژه  رفتار و تعاملات والدین می‌تواند نقش عمده و تأثیرگذار تقویت‌کننده یا بازدارنده در امر ازدواج و تداوم آن را در زندگی مشترک آینده‌ی فرزندان داشته باشد.

* سخت‌گیری جاهلانه و انتظارات بالا
عدم آگاهی نسبت به معیار‌های لازم برای انتخاب همسر مناسب می‌تواند به تأخیر در ازدواج، یأس یا ازدواج نا‌موفق بینجامد. در ضمن وجود چشم و هم‌چشمی، زیاده‌خواهی در بین دختران و پسران و خانواده‌های آنان و توقع و انتظارات زیاد و بی‌‌مورد افراد و خانواده‌ها می‌تواند سبب افزایش سن ازدواج و بروز تجرد قطعی در دختران و پسران باشد.
 
همچنین در شرایط فعلی به دلیل تقاضای کافی برای ازدواج از طریق پسران، ترسی در دخترانِ در ابتدای سن ازدواج از عدم دسترسی به همسر مناسب وجود ندارد. لذا توقع و انتظارات دختران و خانواده‌های آنان افزایش یافته است. این مسأله بر پسران تأثیر گذاشته و آنان را با نوعی بی‌رغبتی مواجه نموده که این خود زنگ خطری است برای دختران در آستانه‌ی انتخاب و خانواده‌های آنان تا به معضل دختران دهه‌ی ۵۰ مبتلا نگردند.
 
* نگرش‌های غلط
یکی از نتایج فرایند مدرنیزاسیون تغییر نگرش‌ها و ایده‌های افراد جامعه است «در دنیای مدرن امروزی افراد به نگرش‌هایی در زمینه‌ی انتخاب همسر دست یافته‌‌اند که دایره‌ی انتخاب همسر را محدود‌تر می‌کند. بنابر‌این با تغییر در نگرش‌های حاصل از مدرنیزاسیون، سن آغاز زناشویی بالا رفته و افراد در سنین بالاتری همسر انتخاب می‌کنند.» (کاظمی‌پور، ۱۳۸۸:ش۴۲، ۸۲)
 
متأسفانه یکی از نتایج این تغییر نگرش‌ها، غیر رسمی شدن ازدواج است. «استرانگ۱» (۲۰۰۸) در این باره می‌نویسد: غیر رسمی شدن ازدواج به معنی کمرنگ شدن هنجار‌های اجتماعی است که رفتار مردم را در رسوم معمول جامعه مانند ازدواج تعریف می‌کنند. در اثر تحولات گسترده‌ی اجتماعی، افراد قادر نیستند به درک مطلوبی از ازدواج و چگونگی رویارویی با آن برسند. از دیدگاه «شرلین۲»، با تبدیل زودهنگام ازدواج از حالت عرف به یک دوستی و همدمی، ازدواج به ازدواج فردی مبدل شده و در ازدواج فردی، هدف افراد بیشتر رفاه و کمال فردی است. (strong,۲۰۰۸,p:328)

همچنین تغییر معیار‌های گزینش همسر، خارج شدن شیوه‌ی همسرگزینی از شکل سنتی و تغییر نگرش جوانان نسبت به ازدواج و ترس و نگرانی ناشی از سوء سابقه‌ی ذهنی نیز از جمله موانع انتخاب مناسب است.
 
تحقیقات نشان می‌دهد که تقریباً دو-سوم از دختران و پسران مجرد جامعه‌ی آماری دوست دارند همسرشان را مستقیماً خود و از روی عشق و علاقه انتخاب کنند. در صورتی که بیش از دو-سوم از پاسخگویان متأهل و طلاق‌گرفته، ازدواج به شکل سنتی و با نظارت خانواده را بهترین نوع انتخاب می‌دانند. (کاظمی‌پور، ۱۳۸۸، ش ۴۲، ۸۹)

* نداشتن خواستگار مناسب
مسأله تحول زندگی‌های کنونی به‌خصوص در شهرهای بزرگ، مهاجرت‌ها، گسستگی‌های قومی و فرهنگی و عدم ارتباط‌های محلی باعث شده که فرصت‌های شناخت خانوادگی در بین خانواده‌ها کم شود. بنابراین خواستگارهای مناسب با شرایط خانوادگی دختران  کم می‌شود.

* سن
کم‌بودن سن و بالا بودن آن گاهی مانع است. البته صرف پایین‌بودن سن  نشانه‌ی عدم رشد عقلی نیست، بلکه سن کم اغلب باعث انعطاف‌پذیری، گذشت و نشاط روحی بیشتر  به همراه توقعات پایین‌تر و آسیب‌پذیری کمتر و سازگاری بیشتر با همسر و نهایتاً آرامش بیشتر زندگی خواهد شد.
 
«در بالا رفتن سن به‌خصوص در دخترانی که از سن بچه‌دار شدن آنها گذشته است نیز اکراه اطرافیان وجود دارد. در این‌جا این نکته را باید در نظر داشت که گاهی بالا رفتن سن منجر به کسب تجربه‌ی بیشتر در رسیدن به پختگی می‌شود و باید توجه داشت که «زوجیت» مستقل از فرزندآوری است. چه‌بسا افرادی در سنین پایین نیز از موهبت بچه‌دار شدن محروم هستند، اما بیشترین آرامش را در زندگی مشترک خود تجربه خواهند کرد.» (بانکی‌پور فرد، ۱۳۸۹: ۱۰)
 
بنابراین حفظ سلامتی و نشاط روحی و جسمی معطوف به رعایت نکات بهداشتی، پزشکی، ورزشی و تغذیه‌ای است. از این‌ رو می‌توان موانعی را که به خاطر کم‌بودن تفاوت سنی در جامعه مطرح می‌شود نیز در نظر نگرفت؛ خصوصاً که تمایل جوانان به ازدواج با همسالان بیشتر شده و طبق تحقیقات انجام‌شده (بانکی‌پور فرد، ۱۳۹۱، ج۲، ۸۳۴)، علی‌رغم ذهنیت عمومی، موفقیت این ازدواج‌ها هم بیشتر بوده است.
 
* مانع‌انگاری تحصیلات
«شوئن و چونگ۳» معتقدند: انصراف از ازدواج با عواملی همچون افزایش سطح تحصیلات و ... مرتبط است. (strong,۲۰۰۸,p:322) همچنین «در میان مهم‌ترین فاکتور‌های نظریه‌ی مدرنیزاسیون [مبنی بر دلائل افزایش سن ازدواج] می‌توان به گسترش فرصت‌های تحصیلی اشاره نمود.» (آستین‌افشان، ۱۳۸۰، ۱۵) نتایج بررسی در ایران نشان می‌دهد که گرایش به تحصیلات صرفاً ۲ تا ۳ سال منجر به افزایش میانگین سن ازدواج می‌شود. (کاظمی‌پور، ۱۳۸۸، ش ۴۲، ۹۳)

تحصیل و ازدواج هیچ‌کدام مانع دیگری نیست، اما نوع انتخاب مانع تحصیل است. پس با انتخاب صحیح فردی که تمایل به کسب تحصیلات بالا در همسر خود دارد و درک شرایط موجود در زمان تحصیل -از قبیل بیکاری، شغل پاره‌وقت، کم‌بودن اوقات فراغت و ...- از جانب همسر و خانواده‌ی او و نهایتاً پایین‌آوردن توقعات مادی و معنوی طرفین، می‌توان در زمان مناسب به ازدواجی پایدار دست یافت. البته بالا رفتن سطح تحصیلات می‌تواند به رشد فکری و کسب آگاهی بیشتر خانواده‌ها کمک کند و زمینه را برای انتخاب آگاهانه‌ فراهم سازد.
 
اما بالا رفتن سطح تحصیلات در پسران باعث به تعویق افتادن زمان سربازی، اشتغال ثابت و تعویق در آمادگی پسران برای ازدواج می‌شود. در دختران نیز به علت ایجاد دل‌مشغولی و دغدغه‌ی تحصیل، معمولاً ترجیح داده می‌شود ازدواج و کسب آمادگی به بعد از فراغت از تحصیلات موکول شود که این تعویق، به سخت شدن شرایط انتخاب می‌انجامد. همچنین در دختران با تحصیلات بالا  احتمال ازدواج با پسران هم‌ردیف -از لحاظ تحصیلی- پایین می‌آید و برعکس، در صورت عدم رعایت تناسب تحصیلی در انتخاب، ممکن است به تفاوت فکری و تفاهم کمتر در زندگی بینجامد. ازدواج‌های دانشجویی و ترغیب جوانان به ازدواج در دوران تحصیل با تأکید بر تعدیل خواسته‌ها و توقعات فرد و خانواده از زندگی مشترک و اتخاذ تدابیر خاص  می‌‌تواند به حل عمده‌ی این مشکل بینجامد.

* مسأله سربازی
سربازی یکی از مشکلات ازدواج پسران محسوب می‌شود؛ به‌خصوص در مورد جوانان دانشجو که به دلیل اشتغال به تحصیل، طی نمودن این دوران نیز به تعویق افتاده و نهایتاً به افزایش سن آنان می‌انجامد. این پدیده باعث مشکلاتی اقتصادی از قبیل عدم اشتغال به کار یا پرداختن به شغل پاره‌وقت یا حضور کمتر در کنار خانواده نیز می‌شود که در صورت اتخاذ تدابیر مناسب از جانب زوجین و خانواده‌ها مرتفع خواهد شد. البته اکنون وضعیت سربازی نسبت به گذشته بسیار متفاوت شده و به‌خصوص برای متأهلان که این دوران را اغلب در شهر محل سکونت می‌گذرانند. در این حالت افراد نیمی از روز را به سربازی اختصاص می‌دهند و در نیمه‌ی دیگر روز به شغل پاره‌وقت می‌پردازند.

در رساله‌ای۴ که با راهنمایی این‌جانب دفاع گردید، بر اساس روش پدیدارشناسی مبتنی بر الگوی استیویک-کولایزی-کن۵، گروهی از جوانان مجرد و آماده به ازدواج با تمایزات مختلف شغلی، فرهنگی و سنی و تجربیات متنوع و متفاوت در مصاحبه‌ای نیمه‌سازمان‌یافته قرار گرفتند. حاصل نظرات آن‌ها در مورد موانع فرهنگی ازدواج را در جدول زیر می‌بینید:

 

موانع فرهنگی ازدواج
ردیف عنوان عوامل
۱
کمرنگ شدن ارزش‌های
اخلاقی و دینی در جامعه
گسترش فضای بی‌بندوباری در جامعه
تأثیر  منفی رسانه‌ها، ماهواره و فیلم‌های مستهجن
دسترسی راحت‌تر به راه‌های غیر از ازدواج
تفاوت در سطح و نوع دین‌داری
۲
تغییر باورها نسبت به
ازدواج و نقش زن
فرهنگ‌سازی غلط رسانه‌ها پیرامون زندگی
گسترش فرهنگ تجمل‌گرایی
نداشتن هدف درست و مشخص از ازدواج
انتظار زندگی بدون مشکل و کاملاً آماده
مانع‌دانستن ازدواج نسبت به پیشرفت تحصیلی و دیگر فعالیت‌ها
زیاده‌طلبی، قانع‌نبودن، افزایش سطح توقعات
در فکر ازدواج نبودن جوانان در سن مناسب ازدواج
جابجایی نقش زن و مرد و اعتقاد افراطی جامعه به اشتغال زنان
فرهنگ استقلال‌طلبی افراطی خانم‌ها
۳
باورها و آداب و رسوم
دست و پاگیر خانواده‌ها
فراوانی رسوم غیر ضروری (شیربها، پاتختی، زیرلفظی، رونما و ...)
چشم و هم‌چشمی، توقعات بی‌جا و زیاده‌خواهی
فرهنگ متفاوت در شهرهای مختلف
تکثر فرهنگی در جامعه
باور رعایت ترتیب فرزندان در ازدواج (وجود خواهر و برادر بزرگ‌تر)
به تعویق انداختن غیر منطقی ازدواج فرزندان
فرهنگ سن بالای ازدواج در فامیل
عدم درک شرایط زمان حال
مانع قلمداد نمودن سربازی برای ازدواج به‌موقع در فرهنگ جامعه
تفاوت فرهنگ فرد و خانواده
سختگیری در خانواده‌ها و عدم آسان‌گیری در زندگی و ازدواج
فرهنگ پدرسالاری یا مادرسالاری
تأثیر منفی اطرافیان در تأخیر ازدواج
مهریه‌های نجومی و سنجیدن ارزشمندی دختر با مهریه
تفاوت در انتظارات اقتصادی حاکم بر جوانان و خانواده‌ها
برخوردار نبودن از حمایت مالی خانواده
۴
عدم آمادگی خانواده برای ازدواج فرزندان
آماده‌نکردن شرایط برای ازدواج فرزندان
عدم توجه به تفاوت داشتن فرزندان در نیازهای جنسی
وابستگی بیش از حد جوانان و خانواده به یکدیگر
عدم رابطه‌ی صمیمی در خانواده
بی‌تفاوتی خانواده‌ی جوانان نسبت به حل مشکلات آن‌ها
۵
فقدان مهارت‌های فردی
برای زندگی
آماده‌نکردن جوان برای تشکیل زندگی یا بچه بارآوردن آن‌ها
رشدنیافتگی و عدم ثبات و استقلال فکری جوانان (حمایت‌های افراطی)
وجود رفتارهای ناپخته در مواجهه با مشکلات و روی دنده‌ی لج افتادن جوانان
بی‌مسئولیتی جوانان
عدم توانایی بروز خود برای ابراز نیاز به ازدواج
آماده نبودن شرایط روانی لازم برای ازدواج
بالا رفتن سطح تحصیلات بدون بالارفتن سطح آگاهی‌ها و مهارت‌ها
نبود فرهنگ مراجعه به مشاور و کمک گرفتن از دیگران برای ازدواج
۶ فقدان آموزش مهارت‌های
خواستگاری و انتخاب
رد کردن خواستگار برای انتخاب مورد بهتر
معطل ماندن برای ازدواج به خاطر پیدا نکردن مورد مناسب
عدم وجود مراکز همسریابی مطمئن و کارآمد
اهمیت بیشتر به مادیات در انتخاب همسر
آرمان‌گرایی و  فقدان واقع‌بینی در انتخاب
توجه بیش از اندازه به ظواهر در انتخاب همسر
وجود ملاک‌ها و معیارهای غلط و سختگیرانه در انتخاب همسر
عدم مهارت خانواده در برخورد با خواستگار
آشنا نبودن فرد با مهارت‌های خواستگاری
نداشتن قدرت تصمیم‌گیری به‌هنگام و امروز و فرداکردن
عدم صداقت در خواستگاری

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عارفی سی سال مرتب ذکر می گفت: 【استغفر الله ...】
نویسنده : فهیمه
تاریخ : یک شنبه 9 شهريور 1393

عارفی سی سال مرتب ذکر می گفت: 【استغفر الله ...】
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم.

جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمدلله نابجاست!

روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره ی من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته...
گفتم: الحمدلله ...
معنیش این بود که مال من نسوزد، مال مردم به درک!
آن "الحمدلله" از سر خودخواهی بود نه خداخواهی....


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

با هر کسی که ازدواج کردی اون بهترین کسی بوده که خدا برات انتخاب کرده!
ما توی روایات داریم که انتخاب همسر مهمه اما اون قدری که تو صداسیما میگن نیست !
استاد پناهیان:
شما باید خیلی شنیده باشین که آدم باید در انتخاب همسر دقت کنه ....
شما زیاد گوشتونو به این حرفا ندین!...
این از عجایب روزگار ماست ...
ببینید رفقا ...
ما توی روایات داریم که انتخاب همسر مهمه اما اون قدری که تو صداسیما میگن نیست !
...وقتی زیاد این حرف رو تو صداسیما بزنن
مردم کم کم به انتخابشون شک میکنن.. !
شک که کردن راحت دعوا میکنن ...
راحت که دعوا شد ...راحت طلاق گرفته میشه ...
خجالت آوره آمار طلاق تو کشور ما ...
بابا انتخاب همسر اونقدرها مهم نیست ...
با هر کسی که ازدواج کردی اون بهترین کسی بوده که خدا برات انتخاب کرده ..!
آقا..اینجا تو قرآن می فرمایند :
ما زندگی انسان روخلق کردیم برا چی ..؟
زندگیتو خلق کردیم برا امتحان ...
خب خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین میره خب نمیزاره ..!
انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده ...
استخاره هم نمیخواد ..
هرکی میخواد با کسی ازدواج کنه دو رکعت نماز بخونه
بعدش صدبار بگه استخیرک یا الله ...
یه یا علی بگه بره جلو ...
جور شد ؛ راحت بزار جور شه ...
سخت گیری نکن ...
هوای نفست دخالت نکنه سخت نگیری ...
گاهی تو این انتخاب همسرها اینقده گناه میشه...
اینقده دلها شکسته میشه...
اینقدر شک و تردید به خدا میشه ....
... انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده ...
هر کسی نمی تونه با هرکسی ازدواج کنه ...
خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین می ره خب نمی زاره ....
در مسئله خانواده ، قضیه رو از انتخاب همسر شروع نکنین...
مهمه،ولی زیادی به انتخاب درست اهمیت ندین ...
اون وقت همه به انتخاباشون شک میکنن ..!
( مهم رفتار تو با خانواد ته ..! )
پیامبر (ص) می فرمایند:
هرکسی میخواد خدا رو طیب و پاکیزه ملاقات کنه با همسرش بره پیش خدا.
...هرکی میخواد باصفا ، پاکیزه ...بره پیش خدا با همسرش بره...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
میلاد باسعادت حضرت معصومه (س)مبارک باد
نویسنده : فهیمه
تاریخ : چهار شنبه 5 شهريور 1393

شبى گشتم مقیم گلشن قم

 سحر چون گل شكفتم با تبسّم

 

بلى چون گل شود با گل مقابل

در او لطف و صفا یابد تجسّم

 

چه گلزارى كه مى روبد نسیمش

غبار محنت و رنج و تألُّم

 

چه بانویى كه در اوصاف ذاتش

زبان را نیست یاراى تكلُّم

 

یگانه دختر باب الحوائج

گرامى خواهر سلطان ِ هشتم

 

مپوش از آستان فاطمه چشم

اگر دارى از او چشم ترحّم

 

بر این در هر كه ساید روى اخلاص

بفردوسش بود حقِّ تقدّم

 

زهى معصومه كاندر زهد و عصمت

كند مریم در این مكتب تعلّم

 

نگهبانند كشور را دو گوهر

فروزان تر ز مهر و ماه و انجم

 

از آن مردم ز قم جویند حاجت

كه قم شد كعبه حاجات مردم

 

«رسا» در وصف گلهاى نبوّت

كند طبع خدا دادش تَرنُّم

 

بخاک آستانش دادخواهان

نهاده رخ پى عرض ِ تظلّم

 

یكى تابان چو خورشید از خراسان 

دگر رخشان چو ماه از وادى قم

 

قاسم رسا

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تک رنگ جماعت باشیم نه همرنگ جماعت
نویسنده : فهیمه
تاریخ : سه شنبه 4 شهريور 1393

تک رنگ جماعت باشیم نه همرنگ جماعت

حق داریم،چون حس دیده شدن در ما موج میزنه دوست داریم ساپورت بپوشیم برامونم مهم نیست که جزء به جزء پامونو نشون میده نفر اول از کنارمون رد میشه و نگامون میکنه
حق داریم،چون حس دیده شدن در ما موج میزنه دوست داریم ساپورت بپوشیم برامونم مهم نیست که جزء به جزء پامونو نشون میده نفر اول از کنارمون رد میشه و نگامون میکنه نفر دوم نگامون میکنه و نفر سوم بعد از نگاهش یه جمله هم بهمون میگه با نفر چهارم هم تماس تلفنی برقرار میشه و ما خوشحال از اینکه دیده شویم روی ابرها در پروازیم بعد با یکی از همین آدم هایی که خوب ما رو دیده و همه زیبایی ها بی چون و چرا تقدیمش شده تمام زندگیمونو می گذرونیم و ما هم بی خیال آبرو و هر چیز دیگه ای به خواسته هایش پاسخ میدیم یا حتی خانمی که دست در دست همسرش که برای یک عمر متعهد مسئولیت در قبال او شده خیلی راحت با چشمش و لبخندش به یاوه گویی های اطرافیانی که قصدی به جز لذت ندارن جواب میده.
چقدر دردناکه…
یه زمانی که حتی بوی اسلام هم زیاد نپیچیده بود راحبه های مسیحی کلیساها،زنان زرتشتی اصیل ایرانی همه حجاب داشتن تا اینکه بوی اسلام پچید.زن مسلمون کسی بود که راه هر هوس بازی رو بسته بود الگو بود.اقلیتی بودند که چادر نداشتند. اما الان چادری ها اقلیت شده اند ما الگوی یهودی و مسیحی شده بودیم زنان محجبون،مردای یاکمون اما حالا همه رسیدیم به این ضرب المثل “هر چه بگند و نمکش می زنند،وای به روزی که بگند و نمک” سوالی که همه از من می پرسن که وقتی همه می پوشن،همه زیبا شدن و اکثریت با ساپورت زیبا شدن چرا من نباشیم؟
جواب این دوستان عزیز رو با یه تحلیل روانشناسی میدم.روانشناسا میگن کسی که به جسمش بیشتر از روحش اهمیت میده و زیبایی های روحی رو نادیده می گیره بعد یه مدت دچار بیماری زخم روح میشه (البته ناگفته نمونه برای اطمینان به مطب یه دکتر اعصاب مشهور هم سر زدم و به درستی گفته ها رسیدم چون دیدم که ۹۰ درصد از خانمهایی که به دکتر مراجعه می کنند بی حجاب هستندو ۹۰ درصد اونها دوستای ساپورت پوش) روح خواستار تعالیه خواستار بنده واقعی خدا بودن ولی جسم خلاف دستور روح عمل می کنه و تبدیل به یه مترسک میشه”روح زخم میخوره”روح خواستار بیشتر فهمیدنه و مطالعه.
ولی جسم داره توی وایبر و وی چت و واتس اپ واسه بقیه پی ام هایی که اکثرشون بی محتواست میزاره و لبخند رضایت میزنه و از لایک های زیادی که واسش زدن تعریف می کنه.
“روح زخم میخوره”آنقدر چشای شوهرش توی مسیر محل کار و خونه سیر شده که دیگه زیبایی هاش قابل دیدن نیست این بار قضاوت به عهده خودت که روح زخم میخوره یا نه؟بعد از یک مدت تبدیل میشه به یه آدم منزوی که ارتباط کلامی خیلی کمی داره و خودشو یه آدم بی هدف می بینه و بالاخره انسانیتش ازش میپرسه،خوب!چی دستگیرت شد؟
جز اینکه در اکثر موارد اون انسانیت زمانی به سراغش میاد که بهای گرونی واسش فروخته .وقتش نیست یه کم به خودمون بیاییم؟گوشهایمون مشکل پیدا کردن یا خودمون نمی خوایم ندای روحمونو بشنویم .بیایم خودمون داروی اعصاب خودمون باشیم.
بیایم تک رنگ جماعت باشیم نه همرنگ جماعت.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اعوذ بالله من شرّ الوسواس الخنّاس
نویسنده : فهیمه
تاریخ : پنج شنبه 30 مرداد 1393

 

اعوذ بالله من شرّ الوسواس الخنّاس

خناس همان شیطانیست که کار امروزت را به فردا می اندازد. . .

حالا از فردا نماز میخوانم!

از فردا حجاب میکنم!

از فردا نگاه نمیکنم!

از فردا سیگار نمیکشم!

از فردا خمس میدهم !

از فردا . . . از فردا. . .


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فهیمه
تاریخ : پنج شنبه 30 مرداد 1393
یکی از سنت‌های الهی که به نوعی غافلگیری برخی از بندگان است، "استدراج" نام دارد. در اصطلاح دینى، مراد از استدراج این است که خداوند کفار، گناهکاران و نافرمانان جسور و بی شرم را سریع گرفتار عقوبت نمی کند و این بر غرور آنها می ‏افزاید و عقوبت را سخت‏تر مى‏سازد که به نوعی عذاب تدریجی است.

بیه گزارش جهان به نقل از رسا، یکی از سنت‌های الهی که به نوعی غافلگیری برخی از بندگان است، "استدراج" نام دارد. استدراج در لغت به معناى این است که کسى در صدد بر آید پله پله و به تدریج از مکانى و یا امرى بالا برود یا پائین آید و یا نسبت به آن نزدیک شود.

در اصطلاح دینى، مراد از استدراج این است که خداوند گناهکاران و نافرمانان جسور و بى‏ شرم را سریع گرفتار عقوبت نمى‏کند و این بر بر غرور آنها مى ‏افزاید و عقوبت را سخت‏تر مى ‏سازد.

خیلی‌ها را می‌بینیم که دین و ایمان درست و حسابی ندارند و در عمل به احکام دینی هم به شدت بی‌اعتنا هستند، ولی در عین حال از موقعیت دنیایی خوبی برخوردارند و تقریباً همه چیز بر وفق مرادشان است؛ به عبارتی هر چه گناه و غفلتشان بیشتر می‌شود، نعمت‌های بیشتری هم عائدشان می‌شود. این همان استدراج است و نتیجه‌اش عذاب الهی را به دنبال دارد؛ البته خود این استدراج در واقع عذاب است، لکن معمولاً کسانی که به آن دچار شده‌اند، متوجه نیستند و بعضاً هم خیال می‌کنند که خداوند خیلی آن‌ها را تحویل گرفته که چنین نعماتی را به‌ آن‌ها ارزانی داشته! غافل از اینکه، خود این مسأله در واقع قهر الهی است.

در حدیثى از امام صادق علیه‌السلام مى‏ خوانیم: إِذَا أَحْدَثَ الْعَبْدُ ذَنْباً جُدِّدَ لَهُ‏ نِعْمَةٌ فَیَدَعُ الِاسْتِغْفَارَ فَهُوَ الِاسْتِدْرَاجُ؛ هنگامى که بنده گناه مى ‏کند، خداوند به آنها نعمتى مى‏ دهد [آنها از گناه خود غافل مى شوند] و توبه را فراموش مى‏کنند، این همان استدراج و بلا و عذاب تدریجى است. بحار/ج۵/ص۲۱۵

این باید زنگ هشداری برای ما باشد که اگر زمانی دیدیم گرفتار گناه و غفلت شده‌ایم و از طرفی نعمت بر ما سرازیر می‌شود، بترسیم از این که دچار استدراج شده‌ باشیم که عذابی خطرناک است و باید از این قضیه به خداوند متعال پناه ببریم.

استدراج در قرآن

ماده «استدراج» دو بار در قرآن کریم به کار رفته است.

وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایى که نمى‏ دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (اعراف/ ۱۸۲)

فَذَرْنی‏ وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ وَ أُمْلی‏ لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتین؛ اکنون مرا با آنها که این سخن(قرآن) را تکذیب مى ‏کنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمى ‏دانند به تدریج به سوى عذاب پیش مى ‏بریم و به آنها مهلت [بازگشت] مى ‏دهم؛ چرا که نقشه‏هاى من محکم و دقیق است. (قلم/ ۴۴و ۴۵)

گوشه‌ای از روایات

عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‏- قَالَ هُوَ الْعَبْدُ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعْمَةُ مَعَهُ تُلْهِیهِ تِلْکَ النِّعْمَةُ عَنِ الِاسْتِغْفَارِ مِنْ ذَلِکَ الذَّنْبِ؛ سماعة بن مهران می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام تفسیر قول خدا عز و جل... را پرسیدم که فرمود: آن بنده‏اى است که گناهى مى ‏کند و نعمت او تجدید مى ‏شود، با آن تجدید نعمت او را از استغفار از این گناه باز مى ‏دارد. کافی /ج۲/ص۴۵۲

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام‏ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَأَذْنَبَ‏ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ یَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‏- بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی؛ همانا وقتی خداوند خوبى بنده‏اى را خواهد و آن بنده گناهى مرتکب شود، خدا به دنبالش او را کیفرى می‌دهد و استغفار را بیاد او می‌اندازد و وقتی براى بنده‏اى بدى خواهد و او گناهى کند، خدا دنبالش نعمتى به او می‌دهد تا استغفار را از یاد او ببرد و به آن حال ادامه دهد و این است گفتار خداى عز و جل «به تدریج و آهستگى آنها را غافلگیر کنیم از راهی‌که ندانند» یعنى به سبب [دادن] نعمت هنگام گناهان. کافی/ ج‏۲ /ص۴۵۲

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: کَمْ‏ مِنْ‏ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ‏ وَ کَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَیْهِ؛ چه بسا شخصى که به نعمت‏هائى که خداوند باو داده مغرور گردد و چه بسا کسانى که به پرده پوشى خداوند بر آنها، غافلگیر شوند(دچار استدراج شوند) و چه بسا مردمى که به ستایش مردم فریب خورند. همان

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله‏ إِذَا رَأَیْتَ اللَّهَ یُعْطِی الْعَبْدَ مَا یُحِبُّ وَ هُوَ مُقِیمٌ عَلَى مَعْصِیَتِهِ فَإِنَّمَا ذَلِکَ اسْتِدْرَاجٌ‏ ثُمَّ تَلَا «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ء»؛ از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: هر گاه دیدی که بنده‌ هر چه دوست دارد خدا به او می‌دهد و او همچنان در گناه به سر می‌برد، پس آن استدراج است. سپس این آیه(۴۴سوره انعام) را تلاوت فرمود: وقتى نصایح ما را به فراموشى سپردند، تمام درهاى شادى و نعمت را به روى آنها گشودیم. مجموعة ورام/ ج‏۲/ ص۲۳۲

معناى استدراج کفّار و مکذّبان

"سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ"؛ این جمله، جمله‏اى است استینافى و مستقل و در آن کیفیت أخذ خدا و عذاب کردنش را بیان مى‏کند؛ عذاب کردنى که اجمالش از آیه "فذرنى..." استفاده مى‏شد و کلمه "استدراج" که مصدر فعل "نستدرجهم" است، به این معناست که درجه کسى را به تدریج و خرده خرده پایین بیاورند، تا جایى که شقاوت و بدبختیش به نهایت برسد و در ورطه هلاکت بیفتد، خداى تعالى وقتى بخواهد با کسى چنین معامله‏اى بکند، نعمت پشت سر نعمت به او مى‏دهد، هر نعمتى که مى‏دهد به همان مقدار سرگرم و از سعادت خود غافل مى‏شود و در شکر آن کوتاهى نموده، کم کم خداى صاحب نعمت را فراموش مى‏کند و از یاد مى ‏برد.

پس استدراج، دادن نعمت دنبال نعمت است به متنعّم تا درجه به درجه پایین آید و به ورطه هلاکت نزدیک شود و قید "مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ" براى این است که این هلاکت از راه نعمت فراهم مى‏شود، که کفار آن را خیر و سعادت مى‏پندارند، نه شر و شقاوت.
"وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ" کلمه "املاء" که فعل "املى" از آن مشتق شده، به معناى مهلت دادن است و کلمه "کید" به معناى نوعى حیله‏گرى است و کلمه "متین" به معناى قوى و محکم است.

معناى آیه این است که: من به کفار مهلت مى‏دهم تا در نعمت ما با گناه بغلتند و هر جور دلشان خواست گناه کنند، که کید من قوى است. ترجمه تفسیر المیزان/ ج‏۱۹/ص۶۴۴
همان طور که ملاحظه می‌شود، طبق آیه شریفه، استدراج در مورد کفّار و مکذّبین است؛ لکن از ظاهر روایات بر می‌آید که شامل مسلمین غافل و گنهکار نیز می‌باشد.

در مورد "مجازات استدراجى" که به آن اشاره شده و از آیات دیگر قرآن و احادیث استفاده مى‏شود، چنین است که خداوند گناهکاران و طغیانگران جسور و زورمند را طبق یک سنت، فورا گرفتار مجازات نمى‏کند؛ بلکه درهاى نعمت‌ها را به روى آنها مى‏گشاید، هر چه بیشتر در مسیر طغیان گام بر مى‏دارند، نعمت خود را بیشتر مى‏کند و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمت‌ها باعث تنبه و بیداریشان مى‏شود که در این حال برنامه "هدایت الهى" عملى شده و یا اینکه بر غرور و بى‌خبریشان مى‏افزاید، در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناکتر است؛ زیرا به هنگامى که غرق انواع ناز و نعمت‌ها مى‏شوند، خداوند همه را از آنها مى‏گیرد و طومار زندگانى آنها را در هم مى‏پیچد و این گونه مجازات بسیار سخت‏تر است. تفسیر نمونه/ ج‏۷/ ص ۳۳

نکته پایانی

قرآن می‌فرماید: اگر مردم شهرها ایمان آورده، تقوا پیشه سازند، ما درهای برکت آسمان و زمین را بر آنان می‏گشاییم. با این وجود می‏بینیم چه بسا کافران بیشتر از مؤمنان از نعمت‏های الهی برخوردارند.

پاسخ آن است که مال غیر از برکت است. هر مالی برکت نیست. برکت در مسیر سعادت قرار می‏گیرد، نه هر مالی؛ از این‏رو قرآن می‏فرماید: مبادا کافران گمان ‌کنند، مهلت ما به سود آنان است و برای آنان خیری در پیش دارد. ما به آنان مهلت می‏دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و سرانجام عذابی دردناک و خوارکننده در پیش دارند؛ و لا یحسبنّ الّذین کفروا أنّما نُملی لَهم خیر لأنفسهم إنّما نملی لهم لیزدادوا إثما و لهم عذاب مهین.
قرآن در آیه دیگر به پاسخ این شبهه پرداخته می‌‏فرماید: لایغرّنّک تقلّب الّذین کفروا فی البلاد متاعٌ قلیلٌ ثمّ مأواهم جهنّم وبئس المهاد؛ تحولات گونه‏گون کافران تو را نفریبد و غمگین مباش وقتی ببینی کافران، شهرها و مناطقی را در تصرف و سلطه خود دارند. دنیا متاعی اندک است و پس از این جهان، جایگاه آنان جهنم است و چه بد جایگاهی است. معاد در قرآن/جوادی آملی/ جلد ۵/ص۷۳


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نصیحت لقمان به پسرش درباره خواب و مرگ
نویسنده : فهیمه
تاریخ : پنج شنبه 30 مرداد 1393

امام محمد باقر علیه‌السلام:
در نصایح لقمان به پسرش، این است که گفت: پسرم ! اگر درباره مرگ تردید دارى، خواب را از خود دور کن، که نخواهى توانست؛ و اگر درباره رستاخیز تردید دارى، بیدار شدن از خواب را از خود دور کن، که نخواهى توانست؛ زیرا اگر اندیشه کنى، مى‏‌دانى که جان تو در دست دیگرى است و همانا خواب، به منزله مرگ است و بیدارى پس از خواب، به منزله بر انگیخته شدن پس از مرگ.

متن حدیث

الامام الباقر علیه السلام :
کانَ فیما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ علیه السلام ابنَهُ أن قالَ: یا بُنَیَّ ، إن تَکُ فی شَکٍّ مِنَ المَوتِ ، فَارفَع عَن نَفسِکَ النَّومَ ولَن تَستَطیعَ ذلِکَ . وإن کُنتَ فی شَکٍّ مِنَ البَعثِ ، فَادفَع عَن نَفسِکَ الاِنتِباهَ ولَن تَستَطیعَ ذلِکَ ، فَإِنَّکَ إذا فَکَّرتَ عَلِمتَ أنَّ نَفسَکَ بِیَدِ غَیرِکَ ، وإنَّمَا النَّومُ بِمَنزِلَةِ المَوتِ ، وإنَّمَا الیَقَظَةُ بَعدَ النَّومِ بِمَنزِلَةِ البَعثِ بَعدَ المَوتِ.

«قصص‌الأنبیاء،ص ۱۹۰ح ۲۳۹ بحار الأنوار،ج ۱۳ص۴۱۷»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چه کسانی مستقیم از قبر به بهشت می‌روند
نویسنده : فهیمه
تاریخ : پنج شنبه 30 مرداد 1393
آیت‌الله جاودان از اساتید اخلاق گفت: آدمیت یک علمی است که همه کلیدها را در دست دارد. امامان ما فرموده‌اند که اگر شما با سیمای آدمیت از این عالم به عالم برزخ رفتید ما را می‌بینید وگرنه تا قیامت ما را نمی‌بینید.
جلسه سخنرانی آیت‌الله محمدعلی جاودان برای طلاب در حال آموزش توسط مؤسسه تخصصی «امیر بیان» در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد.

 
مشروح این سخنرانی به شرح ذیل است:
 
شما طلبه‌های جوان اگر نحو بخوانید خوب نحوی می‌شوید، اگر صرف بخوانید صرفی می‌شوید و اگر منطق بخوانید منطقی می‌شوید و البته هر کدام را متخصص شوید فقط در همان مورد متخصص شده‌اید.
 
اگر فردی اصول، فقه، منطق و .... را خوب بداند خوب است اما به آدمیت هیچ ربطی ندارد.
 
آدمیت یک فنی است که باید آن را خواند و تمرین کرد، مثل درس‌های دیگر که می‌خوانید و تمرین می‌کنید. در گذشته تمرین نبود، تکرار بود. آدمیت هم یک فن است، اگر مشکل‌ترین فن نباشد، در زیر مجموعه مشکلترین‌ها قرار می‌گیرد و در درس آدمیت انسان با تمرین و مطالعه کردن به قدرت حل مسئله نمی‌رسد.
 
یک وقتی هست که آدمی حسود است، حسادت را کدام کتاب حل می‌کند؟ راه حل چیست؟
 
آدمیت درس و فن است و آدمیت هنری‌ است روی دست همه هنرها
 
باید راه آن را از استاد آموخت، که برای حل حسادت چه کاری باید کرد؟ راه حلش هم این است که باید به دستورات عمل کرد برای رفع بعضی امراض قلبی مثل تکبر باید مداومت در عمل داشت تا شاید حل شود.
 
آدمیت یک علمی است که همه کلیدها را در دست دارد. امامان ما فرموده‌اند که اگر شما با سیمای آدمیت از این عالم به عالم برزخ رفتید ما را می‌بینید. وگرنه تا قیامت ما را نمی‌بینید. آدم اگر این علم را نیاموزد بعدها به هزاران مشکل می‌خورد.
 
در قرآن یک اصطلاحی است به اسم طیبیّن، این طیبّین همان متقیان هستند و متقیان همان اولیاء الله هستند. هنگامی که فرشتگان برای قبض روح آنان می‌آیند به آنها سلام می‌گویند و آنان را به بهشت دعوت می‌کنند.
 
روایت داریم کسانی از قبر سر در می‌آورند و مستقیم به سمت بهشت پرواز می‌کنند، فرشتگان بهشت از آنان می‌پرسند: شما که هستید؟ از شما حساب و کتابی کرده‌اند؟ پاسخ می‌دهند که نه! فرشتگان می‌پرسند: آیا جهنم را دیده‌اید و از پل صراط عبور کرده‌اید؟ آنها هم می‌گویند نه جهنم دیده‌ایم و نه از پل صراط گذشته‌ایم. یک سر از قبر به سمت بهشت آمده‌ایم.
 
فرشتگان می‌پرسند شما در دنیا چه کاری انجام داده بودید؟
 
آنها پاسخ می‌دهند که ما در دنیا دو خصلت داشتیم؛ اول اینکه در پنهان از خدا می‌ترسیدیم، دوم اینکه به قسمت راضی بودیم. گفته‌اند که خود حضور در قیامت یک مشکل است، اما اینها این مشکل را ندارند، بر قیامت مشرف و مسلط اند.
 
یک وقتی هست که من مثلاً اصلا چنین چیزی را نمی‌شناسم، شنیده‌ام اما اعتقادی ندارم به اینکه آدمیت یک فن است.
 
یه وقتی هم هست آشنایی با چنین چیزی دارم اما اقدامی برای آن انجام نداده‌ام زیرا فقط آشنا بودن با آن که کافی نیست. یکی از کارهای اساسی برای دستیابی به آدمیت، تضرع در سحر است، شاید از تضرع سحر یک گوشه از در رحمت الهی باز شود و مرحمتی شامل حال ما شود.



:: برچسب‌ها: چه*کسانی*بهشت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بگذار تو را اُمّل بخوانند!
نویسنده : فهیمه
تاریخ : یک شنبه 26 مرداد 1393
گویی نگاه خورشید تنها و تنها به ماست.این روزها خیلی ها برای فرار از لهیب آفتاب حاضرند از خیلی از اصول فرار کنند.این روزها خیلی ها لباسشان نازکتر و کوتاهتر شده است. این روزها خیلی ها روسری برسرشان بند نمی شود،خیلی از خانم ها آستینهای لباسشان به بالاتر از آرنجشان رسیده است.این روزها خیلی ها درون ماشین شخصی خود اصلا حجاب به سر ندارند،خیلی ها گرمای تابستان را بهانه کرده اند و مختصر لباسی می پوشند و خیلی ها... . اما تو خواهرم،هنوز هم بر عهد و پیمانت استواری،برای تو هوز هم حجاب خط مقدم تمام جبهه هاست،برای تو هنوز هم حیا عمیق ترین فلسفه ی آزادی است.فرقی نمی کند...برای تو هیچ فرقی نمی کند حتی اگر گرمای کوچه و خیابان طاقت فرسا شود، حتی اگر نگاه داغ خورشید تنها و تنها به تو باشد و حتی اگر از آسمان آتش هم ببارد ،خورشید ناتوان خواهد بود از این که بر ایمان تو و بر عهد و پیمان تو کوچکترین خدشه ای وارد کند.خواهرم در این بازار داغ نظربازی ها و تنگ پوشیدن ها و نیمه پوشیدن ها و کوتاه پوشیدن ها بهشت هم برای تو کم است چرا که چادر تو چرا که حجب و حیای تو تیری است جانگداز بر دل و دیده ی دشمنان دین و آیین محمد(ص). خواهرم بگذار تو را اُمّل بخوانند، بگذار تو را سختگیر و عقب مانده بدانند، بگذار در ادارات و فروشگاهها به تو کم توجهی کنند و تو را کم کلاس و بی کلاس بخوانند،بگذار حتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم به تو کم توجهی کند، ایمان فولادین تو را چه باک که تو در این راه و در این خط ، با بانوی دو عالم و بنت رسول الله حضرت زهرا(س) معامله کرده ای.
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
حجت‌الاسلام رضا غلامی: برای هر مسلمانی که مختصری با تعالیم اسلامی آشنایی داشته باشد، کاملاً روشن است که حجاب، یک اصل محکم دینی است. گذشته از آیات صریح سوره مبارکه نور درباره حجاب، روایات فراوان و معتبری داریم که هم درباره اصل حجاب، و هم درباره چگونگی آن، رهنمودهای مشخصی ارائه نموده اند. حجاب و عفاف یکی از مسلّمات اسلام است در سا‌لهای گذشته، عده‌ای سعی کردند برای منصرف کردن زنان مسلمان از حجاب، با جمع‌آوری اسرائیلیات و تحریف آموزه‌های دینی در این زمینه، جا بیندازند که اساساً حجابی که امروز از آن صحبت می‌شود، در اسلام وجود ندارد. حتی فرد بی‌سوادی، کتاب قطوری در این موضوع نوشته تا اثبات کند حجاب به این شکل در اسلام نبوده‌است! این در حالی است که علماء به مدعیّات این کتاب تفصیلاً پاسخ دادند لکن از آنجا که این کتاب‌ اصولاً با هدف غیرعلمی و با اغراض سیاسی تدوین شده، نویسندگان‌اش گوش‌های خود را پنبه گذاشتند تا پاسخ‌ها را نشنوند. جدای از مواجهه نَقلی با موضوع حجاب، اگر با نگاه عقلیِ صرف هم به حجاب نگاه کنیم، در می یابیم که حجاب در اسلام جایگاه اصولی دارد و به بیان دیگر، حجاب به همین قواعد کاملاً با روح تعالیم اسلامی هماهنگ است. موضوع دیگری که باز عده‌ای سعی می‌کنند جا بیندازند، این است که حجاب در مقایسه با سایر احکام و ارزش‌های اسلامی، وزن بالایی ندارد یا حداکثر، یک حکم و یک ارزش در کنار ده‌ها و صدها حکم و ارزش دیگر است؛ بنابراین اگر یک فرد حجاب را رعایت نکند، مثل این است که دروغ گفته یا غیبتی کرده است و بنابراین با این پیش فرض، نباید این‌قدر درباره حجاب در جامعه سخت‌گیری کرد. پاسخ علماء به این ادعا نیز روشن است، بعضی تخلفات اگرچه جنبه فردیِ پُررنگی دارد و یا یک جزء از صدها جزء بدنه احکام و ارزش‌های اسلامی را تشکیل می‌دهد لکن عدم رعایت آن، می‌تواند بخش مهمی از فرد و جامعه را به آلودگی بکشاند. به اعتقاد ما، بی‌حجابی یا بدحجابی از این نوع تخلفات است که نه تنها دین فرد، بلکه دین جامعه را فاسد می‌کند بنابراین، عقل حکم می‌کند که درباره آن سخت‌گیر باشیم. بی‌حجاب‌ها، همواره در معرض نا امنی اجتماعی قرار دارند نکته بعدی این است که برای حجاب می‌توان آثار و فوائد فراوانی را ذکر کرد لکن یکی از فوائد اصلی حجاب که اسلام هم روی آن تأکید خاصی دارد، امنیتی است که برای زن در جامعه بوجود می‌آورد. در حقیقت، زن با رعایت حجاب، تا حد زیای خود را از تعرضات اجتماعی مصون نگه می‌دارد و فرصت حضور اجتماعی امن را برای خود و دیگران فراهم می‌کند. شما ببینید امروز زن در جامعه غربی چقدر امنیت دارد. یکی از نشریات معتبر غربی نوشته بود که از هر پنج زن جوان در انگلیس، 4 زن تجربه تعرّض به خود را در معابر عمومی تجربه کرده است. خوب، کدام انسان عاقلی از امنیت بدش می‌آید؟ وقتی حجاب می‌تواند تا حد زیادی امنیت‌زا باشد، چرا از آن استقبال نشود؟ آن‌هایی هم که در غرب به سمت حجاب گرایش پیدا کرده‌اند، همین منطق را قبول دارند. زن بی‌حجاب از مشکلات شخصیتی و روانی رنج می‌برد باید توجه داشت، کسانی که به بی‌‌حجابی و بدحجابی گرایش پیدا می‌کنند، در حقیقت به خودنمایی گرایش پیدا می‌کنند. اگر بر روی دلایل این خودنمایی مطالعه شود، قطعاً به نوعی کمبود شخصیت و خودباختگی می‌رسیم که فرد خودنما به آن گرفتار است. چه دلیلی دارد که زن زیبایی‌های خودش را دائماً به دیگران نمایش بدهد؟ زن بی‌حجاب و یا بدحجاب با نگاه دیگران به خود، چه سودی می‌برد؟ غیر از این است که می‌خواهد از این طریق توجه دیگران را به خود جلب کند و کسب شخصیت نماید؟ اگر دقت کنید، حتی مردانی که حاضرند همسران‌شان به خودنمایی رو بیاورند نیز از اختلالات روانی رنج می برند و می خواهند از این طریق کمبود شخصیت خود را جبران کنند. سبک زندگی غربی در این زمینه نقش کلیدی دارد. در واقع، این سبک زندگی غربی است که با ساخت یک شخصیت جعلی و دروغین، سعی می کند افراد فاقد این شخصیت را تحقیر کند. در این صورت، عده ای تلاش می کنند برای رهایی از این تحقیر که جنبه اجتماعی نیز پیدا کرده است، شخصیت خود را با آن شخصیت جعلی که سبک زندگی غربی ترسیم ساخته است، تطبیق دهند. اکثریت زنان ایرانی به حجاب اسلامی اعتقاد دارند بعضی‌ها عمداً یا سهواً تلاش می کند درباره بدحجابی در کشور اغراق کنند یا مشاهدات میدانی خود از یک یا چند منطقه را به کل کشور تعمیم دهند. واقعیت این است که اکثریت زنان ایرانی به حجاب اسلامی اعتقاد دارند. در یک نظرسنجی‌ که سازمان تبلیغات اسلامی در سال 91 با رعایت همه استانداردهای علمیدر سطح کل کشور انجام داد ، نزدیک به نود درصد از زنان اظهار کرده بودند که به حجاب اسلامی عمیقاً باور دارند. البته طبیعی است که همیشه بین اعتقاد و عمل فاصله هست، یعنی همه مردم به باورهای خود عمل نمی‌کنند لکن این میزان باور، فی نفسه نشان‌دهنده نفود عمیق حجاب اسلامی در جامعه ایرانی است. درباره رعایت عملیِ حجاب نیز نتایج مطالعات اجتماعی باید مد نظر قرار بگیرد. در جامعه ما، بیش از پنجاه درصد از زنان ایرانی حجاب کامل دارند و از بین کسانی هم که حجاب کامل ندارند، درصد ناچیزی به عنوان بدحجاب شناخته می شوند. در واقع، ما در جامعه با نوعی شُل حجابی از سوی بخشی از زنان روبرو هستیم که عوامل متعددی در آن دخیل است. تنوع‌بخشی به شکل حجاب در چارچوب احکام شرعی بلامانع است توجه داشته‌باشیم وقتی صحبت از حجاب اسلامی می‌شود، مراد حجاب شرعی است. از نظر ما بهترین روش برای رعایت حجاب، استفاده از چادر است و لذا باید چادر ترویج شود لکن این به این معنا نیست که سایر اشکال حجاب که نظر شرع را تأمین می کنند، شامل حجاب اسلامی نمی شوند. هر حجابی که خواسته شرع را بی‌کم و کاست محقق کند مادام که مصداق لباس شهرت نباشد، معتبر و درست است؛ بنابراین، نباید قلمرو حجاب اسلامی را دائماً تنگ کرد و هر کس که از حجاب برتر برخوردار نیست را بدحجاب نامید. البته این اشکال وجود دارد که صنایع پوشاک حجاب در کشور ما وجود ندارد. حقیقتاً زنان محجبه در ایران در این زمینه رنج می‌کشند و کسی هم به این مسأله توجه نمی‌کند. واقعیت این است که با این همه زن محجبه در ایران، صنایع پوشاک حجاب در ایران اگر هوشمندانه عمل کند، قطعاً یک صنعت پُرسود است و جای سئوال است که چرا هنوز این صنعت در ایران شکل نگرفته است؟ هرگونه بدحجابی را نمی‌توان نشانه مخالفت با نظام اسلامی دانست یک رویکرد بدی که در سال‌های گذشته در بعضی افراد بوجود آمده و البته رسانه‌های ضدانقلاب نیز در تقویت آن نقش داشته اند، سیاسی دیدن حجاب است. سیاسی دیدن حجاب یعنی اینکه تصور کنیم هر زنی که بدحجاب است، لزوماً با نظام اسلامی زاویه دارد. با چه دلایلی می توان به چنین نتیجه ای رسید؟ به نظر ما، بدحجابی در ایران عمدتاً یک پدیده فرهنگی است هرچند ممکن است جنبه های سیاسی هم در قسم ناچیزی از آن دخیل باشد. نشانه آن هم حضور خوب همین افراد بدحجاب در صحنه های سیاسی است. در راه پیمایی های ملی و انقلابی، پای صندوق های رأی و در خیلی از عرصه ها زنان بدحجاب نیز حضور دارند چراکه به نظام اسلامی و کشورشان دلبستگی دارند. ما باید به افراد بدحجاب مثل فرزندان و خواهران خود نگاه کنیم و بدون آنکه بخواهیم برچسبی به آنها بزنیم، از هرگونه تلاشی برای جذب آنها به سمت حجاب درست فروگذار نکنیم. البته ممکن است همه مردم به حجاب برتر گرایش پیدا نکنند، این ایرادی ندارد، مهم رعایت حجاب شرعی است و من مطمئنم 90 درصد بدحجاب ها در کشورما با مختصری کار فرهنگی صحیح و مبتکرانه، به سمت رعایت حجاب شرعی رو خواهند آورد. علی رغم کم کاری مراکز فرهنگی در ترویج حجاب، گرایش به حجاب در ایران فزاینده است نکته دیگر این است که اقدامات فرهنگی مراکز دولتی و غیردولتی در موضوع حجاب و عفاف در طول این 35 سال ناچیز بوده است. بنده به‌عنوان یک کارشناس کوچک فرهنگی که اطلاعات نسبتاً خوبی از برنامه های فرهنگی مراکز دارم، معتقدم در کشور ما یک- بیستم کاری که باید برای ترویج حجاب کامل می شده، انجام نشده است. قسمی از همان میزان که انجام شده نیز کیفیت مطلوب را نداشته است. باید توجه داشت که با کارهای شکلی و تشریفاتی نمی توان حجاب اسلامی را رواج داد. چقدر از کارهای فرهنگی کشور در این زمینه کیفی و مبتکرانه بوده است؟ علی رغم این واقعیت، ملاحظه می فرمایید که حجاب در ایران همواره روندی صعودی داشته است. علت هم این است که هر فطرت سالمی حجاب اسلامی را می پذیرد. فطرت هایی که در اثر اصرار بر گناه، فاسد نشده اند، به حجاب اسلامی قویّاً گرایش دارند. با این وجود، گرایش فطری به حجاب دلیل نمی شود که مراکز فرهنگی به وظیفه خودشان در این زمینه عمل نکنند. برای تقویت حجاب، باید به مجموعه باورهای دینی عُمق داد این مطلب را هم در پرانتر عرض کنم که حجاب اسلامی برآیند عمق عقیدتی فرد و میزان اهتمام او به جمیع احکام و ارزش های اسلامی است. با این وصف، نباید تصور کرد برای گسترش حجاب، فقط کار فرهنگی در خود موضوع حجاب لازم است. اگر باورهای دینی از عمق و استحکام لازم برخوردار نباشد، هرقدر هم که بر روی حجاب کار شود، فرد به این سمت گرایش پیدا نخواهد کرد یا گرایش او مقطعی و ضعیف خواهد بود. لذا می خواهم عرض کنم، وجود بدحجابی در جامعه، محصول کم کاری عمومی در زمینه های فرهنگی و تبلیغ دینی است نه کم کاریِ صرف در ترویج تخصصی حجاب. اگر شما ضعف های فرهنگی را جبران کنید، به طور طبیعی بر روی گسترش حجاب نیز اثر خود را نشان خواهد داد. زن محجبه ایرانی در فعالیت اجتماعی با توفیق بیشتری روبروست نکته بعدی این است که زنان محجبه، یعنی کسانی که حجاب شرعی را رعایت می کنند، در فعالیت های اجتماعی اعم از اشتغال و غیره نیز به مراتب موفق ترند؛ علت این هم روشن است. کسی که حجاب دارد، و دائماً به دنبال خودنمایی و نشان دادن زینت های جسم خویش به دیگران نیست، تمرکز بیشتری بر روی کار خود دارد. از طرف دیگر، نگاه های سمّی و انواع مزاحمت ها نیز برای او کمتر است؛ بنابراین، زن محجبه در محیط فعالیت، با تمرکز و آسودگی بالایی به فعالیت می پردازد و لذا موفق تر است. هدف سبک زندگی غربی، تبدیل زن ایرانی به یک عنصر بی درد و بی تفاوت است نکته بعدی این است که زنان مسلمان و انقلابی در جریان شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی نقشی منحصربفرد و کلیدی داشتند. اگر بررسی بفرمایید، تایید خواهید کرد که نقش آنها در انقلاب اسلامی، قطعاً از مردان کمتر نبوده است. بعد هم در جریان دفاع مقدس و سایر موضوعات، زنان مسلمان و انقلابی یک مشارکت موثر اجتماعی را از خود بروز دادند که تاریخ ایران هرگز نظیر آنرا ثبت نکرده بود. اگر سبک زندگی غربی در بین زنان ایرانی رسوخ کند و آنها را به خودنمایی و علایق پوچ زندگی حیوانی مشغول بکند، آیا زنان ایرانی دیگر نسبت به سرنوشت کشور حساسیت نشان خواهند داد؟ آیا برای تحقق آرمان های انقلابی حاضر به فداکاری خواهند بود؟ آیا ایران شاهد حضور حماسه آفرین زنان در مسائل سرنوشت ساز کشور خواهد بود؟ مطمئناً جواب منفی است. با این وصف باید بدانیم که سبک زندگی غربی با بی درد کردن زنان و تبدیل کردن آنها به یک عنصر بی خاصیت، چه هدف شومی را در ایران دنبال می کند. زنان ایرانی نباید اجازه بدهند از آنها استفاده ابزاری بشود/ غرب زن را به یک کالای اقتصادی بدل کرده است واقعیت این است که اصرار غرب بر بی حجابی زنان، به سوء استفاده گسترده از زن توسط نظام سرمایه داری بر می گردد؛ نظام سرمایه داری، زن را به یک ابزار و عامل اقتصادی تبدیل کرده است تا بتواند با بهره گیری از جسم او و جاذبیت های زنانه، یک خط اقتصادی پُر رونق را بوجود بیاورد. نه فقط زن در غرب وسیله ای برای رونق اقتصاد و تجارت است، بلکه خود نیز یک کالای اقتصادی است که باید مورد معامله قرار گیرد. در این شرایط، طبیعی است که آنها به راحتی با حجاب که توأم با شکل گیری نوعی از بصیرت است، کنار نخواهند آمد. هر میزان که زنان به شخصیت مستقل دست پیدا کنند، و هر میزان که آنان به گوهر وجودی خود بیشتر معرفت پیدا کنند، راه برای بهره برداری ابزاری از آنها مسدود می شود و لذا غربی ها با ترویج سبک زندگی غربی، کاری کرده اند تا زنان به طور خودجوش و بدون آنکه بدانند چه خیانت عظیمی به آنها می شوند، تبدیل به عروسک خیمه شب بازی نظام سرمایه داری شوند؛ از این جهت، زنان بی حجاب و آنهایی که خود را به مانکن تبدیل کرده اند، واقعاً محل ترحم اند چراکه خیلی از آنها به برده زرخرید مردان هوسران تبدیل شده اند. بخشی از دختران و زنان شاغل، در معرض سوء استفاده هستند روشن است که اسلام در چارچوب احکام شرعی و در صورت رعایت حجاب و عفاف، با حضور اجتماعی و همچنین اشتغال زن موافق است لکن باید دید چرا اولاً تا این حد زنان به اشتغال تشویق می شوند و ثانیاً امروز به اسم اشتغال چه اتفاقی برای بخشی از زنان می افتد؟ عمده دلیل تشویق فراوان زنان به اشتغال که روشن است، جسم زن ها می تواند ابزاری برای رونق اقتصادی به حساب آید و لذا باید کاری کرد که زن با پای خودش و به اسم کسب شخصیت مستقل و غیره، به سمت اشتغال درمحیط های مردانه قدم بگذارد. البته بخشی از زنان هم واقعاً به شغل احتیاج دارند لکن تعدادشان به یک-پنجم زنانی که امروز ولع اشتغال پیدا کرده اند نیز نمی رسد. مسأله دیگر این است که در جریان اشتغال زنان، بسیاری از حقوق آنها حتی در زمینه پرداخت دستمزد، رعایت نمی شود. لذا استفاده از آنها از این جهت نیز مقرون به صرفه است. از طرف دیگر، ببینید در بعضی محیط های کاریِ دربسته خصوصاً شرکت های خصوصی چه بلایی بر سر دختران و زنان می آورند و چه تعرضاتی که به آنها نمی شود. متأسفانه دولت ها نیز در این زمینه به وظیفه خود عمل نمی کنند؛ یعنی نظارت و کنترل صحیح بر روی کار شرکت ها و حمایت قوی از زنان شاغل، در دولت ها مغفول است بعضی هم می گویند اگر سخت گیری کنیم فرصت های شغلی برای زنان کاهش می یابد! خوب باید پرسید افزایش فرصت های شغلی به چه قیمیتی؟ به قیمیت لگدکوب کردن حقوق زنان و سوء استفاده از آنها؟ خطر اختلاط محرم و نامحرم را باید جدی گرفت نکته ای را که باید در اینجا عرض کنم این است که چه در محیط های کاری و چه در محیط های فامیلی و دوستانه، موضوع رعایت مرز میان محرم و نامحرم بسیار اهمیت دارد. امروز یکی از خیانت هایی که به زنان می شود و نام آن را هم ترقی و پیشرفت گذاشته اند، همین است که مرزهای محرم و نامحرم را برداشته اند. خیلی از مشکلات و گرفتاری هایی که امروز بعضی ها پیدا کرده اند ناشی از همین خیانت است. چه خانواده های خوبی که تا حالا بر اثر عوارض همین اختلاط محرم و نامحرم متلاشی نشده است. اسلام به جدّ بر روی این موضوع توجه نشان داده و قانون وضع کرده است. اگر این قانون رعایت شود، همه از آن سود می برند و در درجه اول خود زنان هستند که از آن منتفع خواهند شد. نباید تصور کرد محیط های کاری مختلط، میهمانی های مختلط و امثال این ها، یک ارزش است خیر، این ها ضد ارزش هایی هستند که حیاء ذاتی آن را نمی پذیرد لکن بوسیله سبک زندگی غربی در میان بعضی ها به ارزش تبدیل شده است. باید با ایجاد نهضت تشویق حجاب کامل، گرایش به این رفتار مترقی را افزایش داد نکته دیگر این است که تشویق حجاب کامل به شکل درست و هنرمندانه، از هر روشی برای گسترش حجاب، کارآمد تر است. ما چه میزان عادات داریم آنهایی که محجبه هستند خصوصاً نوجوانان محجبه را تشویق کنیم؟ چرا کاری نمی کنیم که یک دختر و زن محجبه احساس کند رعایت حجاب به او شخصیت و ارزش اجتماعی ویژه ای بخشیده است؟ به نظر می‌رسد این موضوع در فعالیت های مرتبط با گسترش حجاب کمتر مورد توجه بوده است و جا دارد با ایجاد یک نهضت فراگیر در زمینه تشویق حجاب، آثار ممتاز آن را تجربه کنیم. مطمئناً تشویق حجاب نه تنها به تثبیت حجاب در میان دختران و زنان محجبه کمک موثر خواهد کرد، بلکه راهی موثر برای دعوت دیگران به حجاب کامل خواهد بود. برخورد قانونی با هنجارشکنان و مروّجان بی حجابی و بدحجابی، وظیفه دولت است تردید نباید کرد که سیاست اصولی نظام اسلامی در ترویج حجاب، فعالیت فرهنگی است لکن متأسفانه همواره کسانی در جامعه هستند که با شکستن هنجارها و بی اعتنایی به ارزش های مورد قبول جامعه، زمینه مسموم سازی جامعه را فراهم می کنند. شما ملاحظه نموده اید که در سال های گذشته، جریان ضد انقلاب در داخل و خارج نیز به صورت هدفمند و صراحتاً مشغول اشاعه بی حجابی در ایران هستند؛ با این وصف، نمی توان گفت چون سیاست نظام در مواجهه با حجاب صبغه فرهنگی دارد، نباید در قبال این رفتارها عکس العمل نشان داد. این سخن از هیچ منطقی پیروی نمی کند. خیر، ما در کشور در این زمینه قانون داریم و نمی توان از یک سو ادعای قانون گرایی داشت و از دیگر سو، به قانون دهن کجی نمود و آن را اجرا نکرد. طبق قانون، باید دستگاه های مسئول جلوی هنجارشکنی ها و اقدامات سازماندهی شده برای رواج بی حجابی در کشور را بگیرند. تلاش های مرتجعانه برای رواج بی حجابی در ایران به جایی نخواهد رسید در طول یکصد سال گذشته، دشمنان این مردم با کمک غربزده ها در ایران، از هر کوششی برای اشاعه بی حجابی یا همان برهنگی فروگذار نکرده اند. اوج این کوشش ها در دوران رضا خان انجام شد که رژیم طاغوتی پهلوی، بر اساس نسخه غربی ها و در رأس همه انگلیسی ها، برای بی حجاب کردن زنان ایرانی دست به اسلحه برد و خون شمار کثیری از مردم بی گناه ما را ریخت. در طول 35 سال گذشته که روح اسلام انقلابی در رگ های ایران جاری و ساری بوده است، دشمن تلاش کرده تا با انواع تهاجمات بیرونی آن هم به اسم ترقی، پیشرفت وآزادی، حجاب را از زنان ایرانی بگیرد. با همه این ها، مردم ما تاکنون به طور خودجوش در برابر این اقدامات مقاومت نشان داده اند و انشاء الله در آینده نیز نشان خواهند داد. همین ماه اخیر آمدند در یک اقدام حماقت آمیز در فیس بوک کمپین کشف حجاب به راه انداختند، اما با همه تبلیغاتی که شبکه سلطنتی بی.بی.سی و بقیه رسانه های بیگانه کردند، و با وجود صفحات جعلی ای که در فیس بوک به راه انداختند و حتی به لایک خریدن هم رو آوردند، 250 هزار نفر بیشتر عضو این کمپین نشدند. این یعنی چه؟ این یعنی این که تلاش های مرتجعانه برای بی حجاب کردن زنان ایرانی و تحمیل خواست یک اقلیت ناچیز به اکثریت، به جایی نخواهد رسید و فقط افتضاحی به افتضاحات قبلیِ آنان اضافه خواهد کرد.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بی حجابی به زبان ساده
نویسنده : فهیمه
تاریخ : یک شنبه 26 مرداد 1393
در اینکه حجاب حتی با جزئیات مقنعه و چادر با صراحت در آیات الهی قرآن کریم آمده1 و دستور مشخص اسلام است شکی نیست و تمام سخن اینجاست که ما می خواهیم به این دستور الهی تن بدهیم یا خیر،به عبارت دیگر با خدا بودن یا بی خدا بودن،مسئله حجاب است. امروزه برای زنان بینا و با انصاف جامعه ما وضعیت زن در غرب ،به مثابه یک موزه عبرت است و رشد حجاب کامل اسلامی در قلب برهنگی غربی برهانی آشکار بر انحطاط این فرهنگ و به بن بست رسیدن زن با توجه به فرهنگ برهنگی است که این امر بیشتر خواست و مورد استفاده و بهره بردن مرد ها و کمپانی ها است تا آنکه بخواهد آزادی و سعادت زن باشد و با این وجود آنچه دارد به وقوع می پیوندد انقلاب و رستاخیزی در بازگشت به خود و خداست. بی حجابی در حقیقت به ضرر خود زن است ،یعنی اینکه مرد با دیدن زنهای آرایش کرده و بی حجاب در محیط جامعه ،نسبت به همسر خود سرد می شود و ارتباط های عاطفی که با زن های بی عفت و بی حجاب برقرار می کند منجر به قطع رابطه عاطفی بین او همسرش می شود که این سیر ،بار ها و بارها موجب فروپاشی بنیان مهم و مقدس خانواده ها شده است. بی حجابی گرچه جذابیت اولیه برای زن دارد اما مخاطب او در جامعه که مرد است با این وجود نگاهش به زن در وحله اول ،یک نگاه جنسی و بدون توجه به مقام و شخصیت و موقعیت او خواهد بود که این امر به هیچ وجه برای یک زن متشخص خوشایند نیست. بی حجابی به زبان ساده یعنی افتادن زن در کورس مد ها و انواع و اقسام لباس ها و آرایش هایی که باید گفت بازی کردن در زمینی است که کس دیگری برای او ترسیم کرده است و در حقیقت این امر در کنار بسیاری از چیز های دیگر ،آرامش و سلامت و حتی زیبایی را از او می گیرد ،چرا که این مد های جدید بر اساس ذائقه های مریض و ناسالم و منحرف از طبیعت بکر و زیبای زن است و تنها حاصلش ارضاء چشم مردانی است که جز آنچه برای خود می خواهند فایده ای قابل توجه به او نمی رسانند. بی حجابی به زبان ساده عرضه جسم زن به قیمت بی توجهی به روح اوست و باید به یاد بیاوریم که لذت های جسمی بهانه ای برای زندگی انسانی است و نه زندگی بهانه ای برای رسیدن به لذت های جسمی، که همین تئوری غلط موجب شهوت پرستی ، بی دینی و بی حجابی می شود و باید بدانیم که روح زن به خاطر لطافت های خاص زنانه از مردان به ملکوت انسانیت و فضائل زیبای انسانی نزدیک تر است و محصور کردن او در بی حجابی ها و جذابیت های جنسی ،مانع ظهور کمال انسانی و ویژگی الهی اوست. و بی حجابی به زبان ساده ،یعنی گول خوردن زن و نمایان کردن تمام زیبایی هایی که مرد حاضر است برای کشف هر جلوه از آن بهای سنگینی را بپردازد چنانچه در همیشه تاریخ اینگونه بوده اما آنچه امروزه در زنان رواج دارد یک اشتباه تاریخی است که موجب ارزان شدن زن و در مقابل کم توجهی جدی مرد به او در یک نگاه کلان است. ----------------------------------------------------------- پی نوشت: 1-آیات قرآن در خصوص حجاب خاص (پوشش در حجاب) به دو بخش تقسیم می‌شوند.در بخش اول و حداقلی “مقنعه و مانتو” (خُمر) بیان شده و در بخش دوم و توصیه به حجاب اکمل چادر (جلباب) بیان شده است. از آیات قرآن معلوم می شود معلوم می‌شود “جلباب” دقیقاً اشاره به چیزی شبیه به چادر امروزی است که دستور قرآن به نزدیک ساختن جلباب ، می‌باشد. معلوم است جلوی جلباب باز بوده مانند همان قسمت جلویی چادر که باز است. دستور داده می‌شود که آن جلو را به هم نزدیک کنند و حجاب خود را آزاد و رها نگذارند. توضیح آخر ؛ همان طور که مفسّران بزرگ مانند “شیخ طوسی” و “طبرسی” فرموده‏ اند، در گذشته ۲ نوع روسری برای زنان معمول بوده است:روسری‌های کوچک که آن را “خمار” یا مقنعه می‌نامیدند و معمولاً در خانه از آن استفاده میکردند؛روسری‌های بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار می‌آمد. زنان با روسری بزرگ که “جلباب” خوانده می‌شد و از مقنعه بزرگ‏تر و از ردا کوچک‏تر است و به چادر امروزین شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را می‌پوشاندند
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تقویم واوقات شرعی
" >اوقات شرعی
//Ashoora.ir|Shohada Beginsوصیت شهدا" >وصیتنامه شهدا

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

مشاوره






آمار مطالب

:: کل مطالب : 599
:: کل نظرات : 8

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 92
:: باردید دیروز : 80
:: بازدید هفته : 92
:: بازدید ماه : 1360
:: بازدید سال : 13771
:: بازدید کلی : 93696

RSS

Powered By
loxblog.Com